🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد 4

(ثبت: 249622) مرداد 10, 1401 

زیر پامان یک گلیم پاره و لیوان دوغ

اینچنین سرگشته ایم دنبال بوق

سفره خالی از طعام و قرص نان

جیب بابا خالی و دستان پر مهر مامان

آه مسئولین کجاست آن گوش و آن جان شما

تا کجا گم گشته گردیدید از چشم خدا

تا به کی اجحاف بر این مردمان ناتوان

پس چرا انبار کردید اینهمه از قوتمان

لکه ی ننگی که بر اعمالهاست

آن نشان ظلم در کردارهاست

اینهمه زندان و حبسی که شما برداشتید

کمترین جرم بزرگی ست که به مردم داشتید

هیچ می دانید که درمان مریضان برده اید

نان و ارزاق یتیمان را به یغما خورده اید

مرگ بر آن قلب بی ایمانتان

اشکها خون کرده اید از کارتان

روسیاهید نزد خالق نزد خلق

می نگارند کرده ها درصد طبق

می نویسند سطر سطر اعمالتان

می خورانند آتش از افکارتان

خطاب به صاحب منصبان مست و رانتخواران

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا