🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مثنوی درد 9

(ثبت: 249331) تیر 30, 1401 

 

دفتر ايام خط خون بروى صفحه داشت
خاطر مردم غبار غم بروى چهره داشت
ادعا كرديد مردم با طراوت مى شوند
كلبه ها پر بار لبهاتان که خندان مى شوند
سفره ها خالى و دلها مملو از غم كرده ايد
ديده ها پر اشك و دلها را چه درهم كرده ايد
هر چه را انباشتيد انبارهاتان پر نشد
آسمان كلبه ى محروم بارانى نشد
سرپرستان بدون سرپرست نالان شدند
رانتخوارى ، اختلاس و رشوه گلباران شدند
قشر تحصيلكرده نالان از رياكارى يتان
كم سوادان خسته از انبوه نامردى يتان
فقر را در جاى جاى مملكت پى كنده ايد
دسترنج ناتوانان وطن پی كرده ايد
در خزانه جز حقوقهاى نجومى پول نيست
جيب كارمندان و كارگرها به غير از بوق نيست

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا