🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مجادله عقل و دل

(ثبت: 258482) فروردین 26, 1402 

 

«یک شبی مجنون نمازش را شکست »
کوزه ی عقلش برون آمد ز بَست

در میان شب نبردی سر گرفت
عقل می باید که یا دل بر گرفت؟

عقل گفتا، عشق را دیوانگیست
عاقلان را فارغ از مستانگیست

صاحب آن خانه نامش اَنورست
دل نه صاحب خانه ای را دیگرست

عشق جولانی به عبدو فاضلست
دل به دست کس نهادن باطلست

ادمی را چون به خلقش سجده است؟
از برای عقل ، گویا بوده است

عقل را گوشی و چشمی کاملست
دل ندارد پیکری پس باطلست

قهقه مستانه از دل سرگرفت
خنده مجنون به چشمش تر گرفت

گفت کار عقل کاری دیگرست
عاشق لیلا ، نه لازم پیکرست

صد هزاران واعظی سعی کرده است
دل نه راه عاقلی طَی کرده است

باشدت عاقل، تویی والا و هست
دل به کار خویش جولان برده است

حال درویشان مجلس هست مست
ارچه عقل باید ولی دل بُرده است

☺️☺️🌸🌸🌸🌸🌸🌸

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

نظرها
  1. طارق خراسانی

    فروردین 26, 1402

    سلام
    مثنوی زیبایی ست

    فارق . نعت فاعلی از فَرق و فرقان . آنکه میان حق و باطل فرق گذارد. جداکننده . ممیز. . جمع آن فوارق است پاره ابری که از ابرها جدا افتد.
    – قیاس مع الفارق ؛ قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بلا مناسبت و اشتراک میان هر دو.

    فارغ.دست کشنده از کاری . 2 – (ص .) آسوده ، رها شده

    منظور شما کدام است؟

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱

    • امین رشیدی

      فروردین 29, 1402

      بله حق با شماست الان دیدم
      اشتباه تایپی بوده
      (فارغ) منظور بوده
      تشکر از ریز نگریتون🌺🌺

  2. SH-H

    فروردین 30, 1402

    بسیار زیبا بود امیدوارم در تمام مراحل زندگیتان موفق بشید

    • فروردین 30, 1402

      تشکر از شما استاد گرانقدر🌿🌿🌿

  3. SH-H

    اردیبهشت 13, 1402

    نمیدونم چرا هر بار میخونم بیشتر بهش علاقه مند میشم

  4. منطقی

    اردیبهشت 18, 1402

    سلام
    واقعا شعر زیبا و قشنگی بود
    حال کردم از خواندنش

    • امین رشیدی

      خرداد 3, 1402

      زیبا می خوانید 🙏🙏🙏🍃🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا