🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مشک خالی و لب تشنه و سوز دل طفلان

(ثبت: 250414) شهریور 2, 1401 
مشک خالی و لب تشنه و سوز دل طفلان

 

اندوه دلم در تپش آمد که ولی گو
از تشنه لب کرب و بلا اصغر خوش بو

طفلی که لبش تشنه و رنجور فتاده
در روی زمین تشنه ببین ماه منیر کو

ای جان عمو تشنه لبم بین بده آبی
دیگر نتوان کرد تحمل نکنم رو

شرمنده آبم که خورم سخت عطشناک
دشمن نگذارد که روم آب ز هر سو

مشک خالی و لب تشنه و سوز دل طفلان
مدهوش مرا کرد روم چشمه لب جو

رفتم چه کنم جنگ نمودم دو سه مشکی
پر آب شده دست بریده به زمین رو

شرمنده طفلان شده ام ای گل یاسین
ای جان برادر کمکم کن نکند او

دشمن بزند تیغ هزاران کس و من تک
الله نظر دارد و تن خسته و رنجور

من طالب این راه شدم شرم ز طفلان
هم آب ز دست رفت و قلم شد دو ید نور

والی چه دهی شرح خموشی که حسین گفت
عباس عیان دید برادر تو ز من دور

این قافله دینار شناسند نه حقیقت
ظلمتکده بین رزم عزا با لب می سور

ولی اله بایبوردی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. 🌹در پناه خدا

  2. طلعت خیاط پیشه

    شهریور 2, 1401

    درود بر شما
    قبول باشد به درگاه حق
    🌹🌹🌹🌿🌿

  3. مدینه ترکاشوند

    شهریور 2, 1401

    به به بسیارزیبا دستمریزاد
    حاجت روا باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا