🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از منجنیق دروغ و شیطنتِ شهاب ها
این سپهر قدری به قامت نمی ایستد
چشم از کور سویِ شفقی بی رمق
به وعده گاهِ آفتاب
در پستوی تنگ یأس گریخته
سیلابِ بُهتانها به این آشفته شب
در نسخه عهد عتیق پیچیده آب را
خاک برخاسته به انسداد روزنه هایِ نفس
صبح مأیوس از آفتاب در کرانه های سحر ماسیده
و
شب همچنان در امتداد…….
(بر گرفته از عقیده ای قدیمی که بلایای طبیعی را از بدکرداری آدمیان می داند)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اسفند 15, 1401
صبح مأیوس از آفتاب در کرانه های سحر ماسیده
و
شب همچنان در امتداد…….
سلام و درود
سال ها خوانده ایم پایان شب سیه سپید است
به قول عزیزی پس کی؟
، در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱
پاسخ
اسفند 15, 1401
بسیار سپاس از لطفتان استاد ارجمندم زنده و پاینده باشید عزیز و گرانمایه
پاسخ
بستن فرم