🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مژدا

(ثبت: 267507) بهمن 14, 1402 

مژده
مژه بر هم بزن و غرق تمنایم کن
واله و دربه در نرگس شهلایم کن

من جامانده ترین فوج کبوترها را
همدل و همسفر پوپک صحرایم کن

چشم تو آینه جلوه زیبایی هاست
روی هر غمزه خود راهی دریایم کن

دربدر گشته ام از فرصت نادیدن تو
پرده بردار و گلاویز تماشایم کن

سرخی سیب تو را لحظه رویا چیدم
گفتی اما که در این حادثه حاشایم کن

ای که از مشرق امید و صفا می آیی
با مسیحا نفسی دیده ی بینایم کن

به جنونم بکش و شعله بزن جانم را
تل خاکستری از کوچه لیلایم کن

همتی کن که چنان ذره به بادم ندهی
فارغ از دغدغه شاید و امّایم کن

به فدای تو اگر بر سر یاری هستی
پیش ما صحبتی از مژده می آیم کن

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    بهمن 14, 1402

    سلام‌ و‌ درود‌
    استاد
    به روانی روانترین‌سیال
    به گرمی دل های عاشقان پاک غزلی زیبا سروده ای و بر دل همیشه عاشقم نشست

    در پناه خدا 🌱🌹👏👏👏👏👏👏👏👏👏🌹🌱

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا