![علی معصومی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2020/04/new-e1600489535186.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نکهت باران
جامانده ام به پیله ی زندان خویشتن
سر برده ام به چاک گریبان خویشتن
سرگشته ای به دایره ی مرکز جنون
سیاره ام به خوشه کیهان خویشتن
دلخسته ام از اینهمه سرپوش بی دلیل
در کهکشان به طره عریان خویشتن
چون ذره ای که می رود و دل نمی کند
از جستجوی هسته و بنیان خویشتن
از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن
از سفره های شادی و غم واقفم ولی
سر کرده ام به نان و نمکدان خویشتن
از خود بریده ام، من دیوانه کیستم؟!
تا پس دهم به آینه تاوان خویشتن
خون دلست روزی من ای بهار مست
نوشی بده به نکهت باران خویشتن
من بسته پای صبح سرآغاز خلقتم
تا کورسوی لحظه ی پایان خویشتن
♤♤♤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
اردیبهشت 12, 1403
از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن
از سفره های شادی و غم واقفم ولی
سر کرده ام به نان و نمکدان خویشتن
درود های بسیار بر شما شاعر پاک
شما هم از آن دسته شاعران خوب هستید که به شعر کلاسیک آبرو بخشیده و آن را ارتقاء بخشیده اید
بزرگ استادم روز معلم را به شما تبریک عرض می کنم
در پناه خدا🌹🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 12, 1403
درودجناب معصومی عزیز
غزلی به غایت زیبارا مهمان صفحهی
ارجمندتان بودم ولذت وافربردم.
سلامت باشیدوبدرخشید.
🌺🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 13, 1403
سلام و عرض ادب استاد معصومی عزیز قلمتان تابان
پاسخ
اردیبهشت 14, 1403
چون ذره ای که می رود و دل نمی کند
از جستجوی هسته و بنیان خویشتن
از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن
سلام
و
عرض احترام
جناب معصومی گران ارج
زیبا خلق کردید لذت بردم از شعر فاخرتان
بمانید
و
بتابانید
قلم سبزتان نویسا…
پاسخ
بستن فرم