🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نکهت باران

(ثبت: 269440) اردیبهشت 12, 1403 

نکهت باران
جامانده ام به پیله ی زندان خویشتن
سر برده ام به چاک گریبان خویشتن

سرگشته ای به دایره ی مرکز جنون
سیاره ام به خوشه کیهان خویشتن

دلخسته ام از اینهمه سرپوش بی دلیل
در کهکشان به طره عریان خویشتن

چون ذره ای که می رود و دل نمی کند
از جستجوی هسته و بنیان خویشتن

از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن

از سفره های شادی و غم واقفم ولی
سر کرده ام به نان و نمکدان خویشتن

از خود بریده ام، من دیوانه کیستم؟!
تا پس دهم به آینه تاوان خویشتن

خون دلست روزی من ای بهار مست
نوشی بده به نکهت باران خویشتن

من بسته پای صبح سرآغاز خلقتم
تا کورسوی لحظه ی پایان خویشتن

♤♤♤

 

 

 

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 12, 1403

    از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
    شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن

    از سفره های شادی و غم واقفم ولی
    سر کرده ام به نان و نمکدان خویشتن

    درود های بسیار بر شما شاعر پاک

    شما هم از آن دسته شاعران خوب هستید که به شعر کلاسیک آبرو بخشیده و آن را ارتقاء بخشیده اید
    بزرگ استادم روز معلم را به شما تبریک عرض می کنم‌

    در پناه خدا🌹🌹🌹

  2. صفا یغمایی

    اردیبهشت 12, 1403

    درودجناب معصومی عزیز
    غزلی به غایت زیبارا مهمان صفحه‌ی
    ارجمندتان بودم ولذت وافربردم.
    سلامت باشیدوبدرخشید.
    🌺🌺🌺

  3. مهدی محمدی

    اردیبهشت 13, 1403

    سلام و عرض ادب استاد معصومی عزیز قلمتان تابان

  4. حدیث عبدلی

    اردیبهشت 14, 1403

    چون ذره ای که می رود و دل نمی کند
    از جستجوی هسته و بنیان خویشتن

    از بسکه پشت پرده تزویر دیدنیست
    شک کرده ام به ساحت ایمان خویشتن

    سلام
    و
    عرض احترام

    جناب معصومی گران ارج
    زیبا خلق کردید لذت بردم از شعر فاخرتان
    بمانید
    و
    بتابانید

    قلم سبزتان نویسا…

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا