🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
می رسم
من بروی نیزه ای همراه خواهر می رسم
با پر و بال دعا بی جسم و پیکر می رسم
آیه ی کهف و رقیم ام را مگر نشنیده ای؟
چون صدای مکتب قرآن حیدر می رسم
از میان خاک و خون در سر زمین کربلا
مانده ام در لا بلای تیغ و خنجر می رسم
در چکاچاک هبوط نسل کفتاران دون…
از میان گودی خون رنگ سنگر می رسم
کاروان منزل به منزل می رود کاشانه را
با لب خشکده و با دیده ی تر می رسم
بیتی از اشعار پاکم را بخوان تا بنگری
همچو معصومی دمی از مرز باور می رسم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
شهریور 25, 1398
🌹🌹🌹❤️❤️❤️❤️
با سلام و درود خدمت آقای معصومی عزیز
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 25, 1398
اثر زیبای شما موجب قدردانی و امتنان است ، چرا که وصل بودن به این کاروان افتخاری است بس ارزشمند و درود بر شما
پاسخ
شهریور 25, 1398
سلام و درودها
کاروان منزل به منزل می رود کاشانه را
با لب خشکده و با دیده ی تر می رسم
استاد معصومی بزرگوار
🌈🌈🌹🌷🌹🌈🌈
پاسخ
شهریور 25, 1398
سلام و درود
بسیار زیباست🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
شهریور 26, 1398
🌹🌷سلام و درود🌿🌿بسیار زیباست❤️
شادکام باشید
در پناه خدادر پناه خدا🌿🌿
پاسخ
شهریور 26, 1398
درودها آقای معصومی
سپاس از اشتراک گذاری
مانا باشید
با آرزوی موفقیت های روزافزون💐💐
پاسخ
بستن فرم