🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نفیر سینه سوزان
◇◇◇◇◇
ای خوش آن سازی که آوای سرودی آورد
در بساط رونقش بود و نبودی آورد
نغمه از بانگ هزار و ناله از آوای نی
زخمه از هر گوشه و حد و حدودی آورد
با طراوت های باران خیز سمت قله ها
تا دل دشت و بیابان بانگ رودی آورد
ای خوش آن غمناله کز آه شرربارش دمی
از نفیر سینه سوزان بوی دودی آورد
شعله ای کو تا بسوزد خرمن بی حاصلی
آتشی کو تا که عطر و بوی عودی آورد
چوب بر سر میخورد شاخیکه باری داشته
سنگ بر گردوی بی مغزی چه سودی آورد
گو به معصومی اگر از کوچه جانان گذشت
نرگس و آلاله و یاس کبودی آورد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
خرداد 25, 1399
چوب بر سر میخورد شاخیکه باری داشته
سنگ بر گردوی بی مغزی چه سودی آورد
…
زیبا ، خوش آهنگ و بیاد ماندنی…
آموزنده بود نیز
درود بر شما
پاسخ
خرداد 25, 1399
سلام و درودها
دستمریزاد
🌸🌸🌸🌸
پاسخ
خرداد 25, 1399
درودتان 🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 26, 1399
شعله ای کو تا بسوزد خرمن بی حاصلی
آتشی کو تا که عطر و بوی عودی آورد
درودهای بسیار استاد گرامیم
🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 27, 1399
درود بر جناب معصومی نازنین
لب مریزاد جناب
چوب بر سر میخورد شاخیکه باری داشته
سنگ بر گردوی بی مغزی چه سودی آورد
💐👌👌🌸
پاسخ
بستن فرم