🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
یه بیضی؛ یه دنیا پر از یک کلاف
با یه دایره که سیاه و پره
دلم میزنه شونه؛ موهاتو باز
خیالم تو رو دست من میسپره
تونقاشی ابروتو بالا ببر
زمانیکه دستم به چشمات رسید
خجالت کشیده زمان از نگات
تموم گذشتم رو بالا کشید
تو این لحظه ای که خیال تو هست
تموم قرارا رو دس میکشم
زمستونو تو حسرت بودنت
با پاییز تا آخر نفس میکشم
توی انتخاب یه فصلم گمم
اخه با خیال تو هر رنگیه
بهارم عوض میشه تو دست باد
با چشمای تو غرق دلتنگیه
یه روزی تموم میشه بی عادتی
خیالم از احساس تو دلخوره
همون تیغ اشکای رنگی برام
یه نقاشی از حستو میبره
مث شیشه ی خط خطی ورق
دل من با سنگ غرورت شکست
بگو تا کجا قهره با من دلم
خیالم کجا با نگاهت نشست
(نازگل)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
دی 16, 1401
سلام و درود تان
پاسخ
دی 16, 1401
سلام و درود
زیباست
آفرین
در پناه خدا ذ🌿👏👏👏👏👏🌷🌿
پاسخ
بستن فرم