طلعت خیاط پیشه
اسفند 17, 1395

احسنت بسیار زیبا زیبا سروده اید.

پاسخ
- مهران اسدپور
  اسفند 19, 1395
  
  درود و سپاس
  
  پاسخ
علیرضا آیت اللهی
اسفند 17, 1395

سلام

به شاعر گرامی جناب اسد پور

همیشه منتظر این هستم که شعری جدید از شما بخوانم و مستفید شوم

بازهم تصویری ماهرانه و آسیب شناسانه از جامعه بدست داده اید

می تواند رئالیست تلقی شود…

امٌا چون به اقتضای غلو در ادبیات فارسی کمی مسئله را پررنگ تر نموده اید آن را سور رئالیست ، البته به سبک فرانسوی آن ، می بینم.

مستفید شدم ؛ شاعرانگیتان مستدام

پاسخ
- مهران اسدپور
  اسفند 19, 1395
  
  درود استاد ؛
  
  سپاس از الطاف همیشگی شما …
  
  پاسخ
جواد مهدی پور
اسفند 18, 1395

سلام و عرض محضرتان جناب اسد پور گرانقدر

بسیار نغز و فاخر

مبین مشکلات جامعه

هر بیت تابلویی از واقعایت تلخ اجتماع است

درود بر تعهد قلمتان

سر بلند باشید به مهر

پاسخ
- مهران اسدپور
  اسفند 19, 1395
  
  درود جناب مهدی پور عزیز ؛
  
  سپاس از حضور پر مهر شما…
  
  پاسخ
فرزاد امین اجلاسی
اسفند 18, 1395

درودها گرامی

زیبا و تصویر گر درد

پاسخ
- مهران اسدپور
  اسفند 19, 1395
  
  درود و سپاس همراه صمیمی ؛
  
  پاینده مانید به مهر …
  
  پاسخ
زهرا نادری بالسین شریف آبادی
اسفند 18, 1395

درود هاااا

واقعیت هارا بسیار صائب ومتین به تصویر وتحریر درآوردید

لذت بردم

قلمتان مخلد

پاسخ
- مهران اسدپور
  اسفند 19, 1395
  
  درود و سپاس از حضور سبز و پرمهرتان …
  
  پاسخ
طارق خراسانی
اسفند 18, 1395

سلام اشکان عزیز

در جاده بودم و.برایت کامنتی نوشتم

خواستم ویرایش کنم نت رفت

دوباره نوشتم باز با مشکل گویا مواجه شد

غزلی زیباست و از دیدگاه من حکم منشوری را دارد که این منشور باعث کمال انسانی خواهد شد.

دلمریزاد

در پناه خدا

پاسخ
- مهران اسدپور
  اسفند 19, 1395
  
  با درود دوباره…
  
  جناب خراسانی عزیز در بخش تایید نظرات نظر حضرتعالی را تایید و سپس پاسخ دادم ولی در ذیل نظرات به نمایش در نیامد ، و نظری مربوط به شعر دوستی دیگر قید گردید، با چند بار تکرار باز هم مشکل مرتفع نشد علت را نمیدانم ولی باز هم از الطاف بیکران شما بی نهایت سپاسگزارم …
  
  پاسخ

بستن فرم

سلام و درود

بسیار زیباست

سپاس از حضورتان

لذت بردم

شادکام باشید

در پناه خدا

ثبت نام در شعرپاک

شراب چشم قشنگت خمار خانه ی من
تمام سهم منی از جهان: سرانه ی من

به بوی موی تو جان می دهم نسیم بهشت
همیشه مقصد من بوده ای: کرانه ی من

که گفت؟ جان مرا آتشی زده ست رقیب
که شعله می کشد از جان و تن زبانه ی من

شریک دزد شدی با رفیق قافله ها
به خال می‌خورد این تیرتان کمانه ی من

پری بکش به هوایم، بیا خراب نکن!
قفس به عشق تو بوده ست آشیانه ی من

شبیه حسرت فرهاد و تیشه ی کُندش
صدای کوه گرفته ست با ترانه ی من

صدای پای تو پیچید و بوی یار آمد
شنیده ام که دلت شد شبی روانه ی من

« معصومه بیرانوند »