🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نقطه ی عزیمت

(ثبت: 5692) اسفند 24, 1396 
نقطه ی عزیمت

 

 در وزید ترنم ترت

بغل، بغل

غزل

درخشکسالیم

جوانه می زد …

از ریسه های مروارید تر 

بر گردن بلند رعد و ابر

این منم

که سرمی کــــــــشم به سبز

گل  میدمدم ، دمبدم ، بغل ، بغل

لطف دویده در رگ  ، رگم

پژمرد م مرده

زیرگام های زیرک رویش،

شیپور شادی

بر لبان گلبنان

امان بریده اززمهریرویخ،

شُکوه شُکر

از این همه سُکر

پر کرده دستان  کوتاه و بلند  درخت ،

جانم ! ، جان!

دامان زده به کمر

در اینهمه لطف شناور،

  در من هی می شکند  کم کفور

به هزیمتی ،که دیدنیست

از اینهمه تازگی و طهور

بر شاخه ، شاخه ی  نورسید،

تنبیهم به دل

از بی شمار رستاخیز گِل،

 همبر می شوم  به  گل

همه آغوش ، در گشود

بربوی این سرمد رنگارنگ سرود

و

” یک  “

نکته ی ” فقط ِ ” بود

بربلندای بهت لبان سکوت

 ” یکی “

تا  نداشت .

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):