🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هر صباح از دور خوانم آرزوی کربلا

(ثبت: 214352) شهریور 13, 1398 
هر صباح از دور خوانم آرزوی کربلا

اشک خون از خاک جاری ساخت طفل کربلا
سنگ را گریاند ، آن زخمِ گلویِ نینوا

نرگس چشم حسین است جمله مردان خدا
در جگر دیدند داغی داغ تر از صد نوا

ای مسافر گریه کن تو بر عزای تشنه لب
بوسه زن بر تربت جانش که جان مرتضا

سجده کن بر خاک دان جایی است سلطان ازل
در حریم بارگاهش داده صد عزّ و علا

پیکر پاک علی و مصطفی هست ای بشر
در زمین کربلا خوابیده خواهان وَلا

تا قیامت بستر خاکش کند عنبر فضا
شاخ طوبی را نشانی ای حسین جانم فدا

هر صباح از دور خوانم آرزوی کربلا
ورد و تسبیح حسین و فاطمه آل عبا

یا حسین ما را طلب آییم در دور ضریح
نغمه ها سازیم ما را شافعی ، پیش خدا

هل اتی و باب ها در شأن آباء شماست
تا قیامت خط دارد ، سیرِ خط از انبیا

تربت پاکت ببوسم در نماز و سجده ام
در حریمت جان دهم مؤلا تویی ما را هما

ای علی المرتضا فرزند را شافی فرست
قلب پر غم را شفا بخشد که هستم در عزا

ساقی امت شماهایید و ماها تشنه ایم
از شرابِ صافیِ جنّت ، ولی را ده شفا

ولی اله بایبوردی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):

نظرها 12 
  1. حسن مصطفایی دهنوی

    شهریور 13, 1398

    درود ها استاد
    بسیار زیبا و پر معنی سروده اید
    اجرتان با مولا حسین(ع)
    السلام علیک یا اباعبدالله حسین(ع)

    • ولی اله بایبوردی

      شهریور 13, 1398

      سلام

      استاد دهنوی بزرگوار

      سپاس از همراهی تان

      راجع به اولیاء الله هر چه گفته شود باز کم است…..

      قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): …مَکتوبٌ عَن یمینِ العَرشِ:

      إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ الهُدی وسَفینَةُ النَّجاةِ

      السلام علیک یا اباعبدالله حسین(ع)

      🌺🌹🌹🌺🌹🌹🌺🌺🌹🌹🌺🌹🌹🌺

  2. امیر جلالی

    شهریور 13, 1398

    آثار زیبای شما که اثر گذار نیز هستند در رسای مقام رفیع سالار شهیدان و واقعه کربلا بسیار ارزشمند و بیاد ماندنی هستند و ارزشمند و فاخر … درود بر شما

    • ولی اله بایبوردی

      شهریور 13, 1398

      سلام

      استاد ارجمند جناب جلالی بزرگوار

      سپاس از نکته نظرات شیوا….

      تقدیمی : برای شما ادیب ارجمند و کاربران عزیز سایت شعر پاک به مناسبت

      یاران سیدالشهدا علیه السّلام …. شهادت وهب نصرانی با عروس و مادرش…

      🌹 رفتن وهب به میدان 🌹

      وهب عازم به میدان شد دلاور
      جوانی بود زیبا ماه پیکر

      که نو داماد بودش در جوانی
      که هفده روز کردش کامرانی

      که با مادر قمر نصرانیش ، هان
      مسلمان شد مسلمانان مسلمان

      به دلبندش بگفتش مادرش هان
      حسین را ، یاوری باشد چو یاران

      که نورعین علی زهرا در این دشت
      گرفتار آمدش ، بی یار و بی مَشک

      جفاکاران ، ببینم تشنه ، در خون
      بنوشند خون پاکان را نه محزون

      بباید ،جنگ ، تا شیرم ، حلالت
      حسین را یار باش از او اطاعت

      که جانت را نثارش کن به مؤلا
      خدا ، راضی شود ، دلبندِ آبا

      مرا رخصت ، وداعی ، با عیالم
      که حجّت شد تمامی هان ننالم

      سعادت در دلم حک شد که یاری
      حسین را ، مادرم ، باید که کاری

      بیامد نزد همسر گفت با او
      مقابل حق بباید ،زد که زانو

      در این دشتِ بلا ، فرزندِ زهرا
      که بی کس مانده تکلیف است جانا

      کنم جان را ،نثارش همچو ، یاران
      که جدّش مصطفی شافی مرا هان

      عروس آهی کشیدش جان برایش
      هزاران جان ، بخواهم تا ، فدایش

      مرا ای کاش رخصت بود جنگی
      فدا جان را ، به مؤلا ،در نبردی

      مرا با توست شرطی ای وهب جان
      که با من ، عهد بندی ،رو به میدان

      بیا ، با هم رویم ما ،نزدِ مؤلا
      تعهّد کن در آنجا شرط ها را

      🌹 پیمان خوبی بستند🌹

      بخدمت حضرت مؤلا حسین جان
      وهب با همسرش ،رفتند مسلمان

      چنین بشنیده ام ، ای پورِ ایمان
      زمین اُفتد شهید از مرکبش هان

      که حوران جنّتی یارا ،سرش را
      چو بردارند جُفتی با همین ها

      در این دنیا ندیدم شادمانی
      در این دنیا کسی لا مهربانی

      بخواهد همسرم جانش فدایت
      جهادی خواهدش ،مؤلا عنایت

      شهیدی گر شود حاجت مرا هان
      که رستاخیز روزی ، همرهم ،آن

      مرا رحمت که تا عمری بخدمت
      یقین دانم ، بمانم ، پاک عفّت

      حسین گریان بشد اصحاب نالان
      وهب عهدی بکردش گفت : الان

      تعهّد می دهم ، با او قیامت
      به هر جایی که رفتم حق اشارت

      به همراهم شود با هم به جنّت
      امانت داده ام ،او را به رخصت

      روان شد تا بجنگد رو به میدان
      که همچون ماهتابی چهره رخشان

      وهب آن جنگجو ،رزمنده ایمان
      به میدان رفت تا جنگد مسلمان

      رجز می خواند بودم من نصارا
      مسلمانی شدم حق شد هویدا

      بخواهم جان خود را من فدایی
      اطاعت از حسین واجب نهایی

      بکُشتش هان ز لشکر کُفر خیلی
      بخدمت مادرش آمد چه میلی ؟

      همان ساعت شوم راضی که دلبند
      شهادت را ، ببینم ، ای برومند

      دگر باری به رخصت رفت میدان
      دگر باری ، وداعی کرد ، یاران

      چنان گریان و نالان بود ، هر کس
      چه بی کس مردمانی کس دلا بس

      عروسش ناله سر می داد یاران
      چنان گریان چو ابری در بیابان

      🌹 شهادت وهب 🌹

      طلب کردش مبارز ، ایّهاالناس
      رجز می خواند مردم حق نشناس

      ربود از مرکبش محکم عزیزان
      دَرک واصل نمودش حمله ور هان

      به لشکر حمله ور شد کُشت ظالم
      تنی هفتاد را کُشت او که عالم

      به تنگ آمد ، مخالف ، تیرباران
      به اسبش خورد تیر از اسب افتان

      یکی از کوفیان ، فرصت ، بریدش
      یمین دستش به شمشیری خمیدش

      به چپ دستش گرفت شمشیر جنگید
      که چپ دست را زدند از بیخ ، رنجید

      عروسش مضطرب از حال همسر
      عمودِ خیمه را ، کندش ، دلاور

      فدایت ای وهب ، مادر پدر هان
      که دشمن دور کن از خیمه ایشان

      چه شد هان آمدی میدان عروسم
      شنیدم ، مرگ یاران را ، عزیزم

      که بعد از آل پیغمبر ، حیاتی
      نمی خواهم وهب جان کایناتی

      که خواهم کُشته گردم مرد میدان
      کسی مانع نباشد از عزیزان

      وهب فریاد می زد ،نو عروسم
      به سوی خیمه ات برگرد گویم

      ندا دادش حسین آن مردِ ایمان
      شما را ، بهترین ،پاداش انسان

      به جانب خیمه ها برگرد بانو
      خدا خیری دهد بر ما و بر او

      زنان را هان جهادی نیست جانا
      مرا رخصت ، قتالی ، ای اماما

      که بر من سهل باشد جنگ یارا
      اسیری ، بی کسی سنگین نگارا

      وهب افتاد بر خاکی خدایا
      که دشمن هر طرف ضربت اماما

      دگر باری کشیدش ، بانگ و فریاد
      به رو انداخت خود را بر وهب داد

      که خون از چهره اش می کرد ، او پاک
      که چون پروانه ای بودش در این خاک

      که ملعون شمر فرمودش غلامش
      چنان گرزی زدندش ، از ملاجش

      که اول زن شهیدی شد سپاهی
      فدا کردند خودش را خوب دانی

      وهب را سر بریدندش دلاور
      پرانیدند ، سر را ،سویِ مادر

      🌹 به مادرش چه گذشت 🌹

      نگاهی منتظر دارد ،که مادر
      نگاهی می کند او را نه یاور

      به میدان می کند گاهی نگاهی
      ببیند ، پور خود را ، گاه گاهی

      بریدند سر ، پرانیدند ، سر را
      به جانب لشکری آنجا که مؤلا

      که مادر بوسه ای زد بر رُخش هان
      که رخ را صورتش بگذاشت گویان

      خدا را شکر رویم شد سفیدی
      مقابل ، پورِ مؤلا ،با شهیدی

      که حُکم از آن خالق ای جماعت
      گواهی می دهم ، ما را اطاعت

      نصارا در کلیسا در کنیسه
      مجوسان از شما امّت بهینه

      پرانیدش ، سرِ فرزند ،خود را
      به جانب دشمنان از ما هدایا

      به سینه قاتلش خوردش همان جا
      که قاتل جان بدادش از قضایا

      نگیرم پس سری را جان نثاری
      مرا ، مهری است فرزندی الهی

      عمودِ خیمه را ، برداشت ،مادر
      دو تن کوفی بکشتش آن دلاور

      حسین گفتش جهادی لا شما را
      که فرزندت ،وهب ، در نزدِ ماها

      که او در پیش جدّم هان به جنّت
      ز فرمانِ الهی ، کن اطاعت

      امیدت ، آرمانی ، قطع مگردان
      تو هم هان حق داری ناله افغان

      که مادر مادر است ای جان نثاران
      خوشا ! جانی پذیرا شد خدا هان

      ولی اله بایبوردی

      🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌹

      • امیر جلالی

        شهریور 13, 1398

        بسیار عالی و زیبا نگاشته شده و مانند یک موسیقی بلند و گوشنواز ، دل آدمی را از زمین بلند می کند . درود بر شما

  3. محمد ترکمان(پژواره)

    شهریور 13, 1398

    …. سلام استاد

    • ولی اله بایبوردی

      شهریور 13, 1398

      سلام

      استاد ارجمند

      ممنون از خوانش صمیمانه تان….

      🍃🌹🌷🌺🌷🌹🍃

  4. طارق خراسانی

    شهریور 13, 1398

    اشک خون از خاک جاری ساخت طفل کربلا
    سنگ را گریاند ، آن زخمِ گلویِ نینوا

    نرگس چشم حسین است جمله مردان خدا
    در چگر دیدند داغی داغ تر از صد نوا

    ❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️
    درودتان
    الحق زیباست

    در پناه خدای حسین سلامت زی 🌿👏👏👏👏👏👏🌿

    • ولی اله بایبوردی

      شهریور 13, 1398

      سلام

      استاد ارجمند جناب خراسانی عزیز

      سپاس از حضورتان

      در پناه حق

      🌺🌺🌹🌺🌺

  5. مينا امينی

    شهریور 13, 1398

    درودها هنرمند بزرگوار
    قلمتان همواره سبز
    مانا باشید به مهر 💐

    • ولی اله بایبوردی

      شهریور 13, 1398

      سلام

      سرکار خانم امینی

      سپاس از حضورتان

      🌈🌈🌸🌈🌈

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا