🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هشت خوان

(ثبت: 253588) آذر 18, 1401 

 

ز تند باد و نهیب رعد ِ او , هرگز نمی ترسم
من از سوز دل ِ مظلوم , می ترسم

من از تنها شدنهایم به محبسها , نمی ترسم
من از تنهائی یک قلب مجروح ,
از قصاوتها , می ترسم

ز سرما و ز سوز آفتاب , هرگز نمی ترسم
ولی از تشنگی ها در کویر ِمهر , می ترسم

و از قداره بندان ملخ خور من نترسیدم
ولی ,
از گفته ی دوستان ِ دشمن خو , می ترسم
تورم های زانوها و زخم روح ِ من هیچ است
ولی از حجم پول در اختلاسها سخت می ترسم

من از خشکی دشت و مزرعه هرگز نمی ترسم
من از انبوه ارزاق در دل ِ انبار می ترسم

من از انبوه برج و باغ و ویلاها نمی ترسم
ولی از سفره های خالی ایتام می ترسم

من از درد در دل ِ شبها نمی ترسم
ولی از درد های کودک محروم می ترسم

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا