🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پياده می رفتيم , زيارتی کرديم
بهار می باريد , طراوتی کرديم خدا گُل می ريخت , به فرشِ هيچستان
ز عرش پيدا بود , تمامِ خاکستان
ز خاکِ خاکستان جوانه ای کرديم
به قله ها چشمی , ز آب پُر کرديم
شکوفه می خنديد به چهره ی بوستان
غبار می شوئيد , ز دشت و کوهستان
صدایِ باران بود که نغمه سر می داد
به گلشن رويش , ترانه سر می داد
ز قطره های آب , طراوتی بُرديم
ز بویِ نمناکی , حلاوتی بُرديم
دوان دوان آبی به جوی جريان دا شت
گذشت می آموخت , کِ تابِ ماندن دا شت ؟
بهار می آورد نوازش باران
هوا مسيحائي , بهار دلداران
کنار يک کلبه , غريب و تنها بود
چکاوک وحشی , دلش چه پُرغم بود
هجومِ سيل آسا ز هر طرف جاری
قفس چه سنگين بود , حصارها باقی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آذر 26, 1398
سربلند و موید و منصور باشی🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 26, 1398
سپاس از اشتراک گذاری بزرگوار
مانا باشید و موفق💐
پاسخ
آذر 26, 1398
درود و ارادت
رزمنده دیروز
جناب مروج نازنین
🌸🌷🌸🌷🌸
پاسخ
آذر 26, 1398
🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم