🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 همرزم

(ثبت: 218360) آذر 26, 1398 

پياده می رفتيم , زيارتی کرديم
بهار می باريد , طراوتی کرديم خدا گُل می ريخت , به فرشِ هيچستان
ز عرش پيدا بود , تمامِ خاکستان
ز خاکِ خاکستان جوانه ای کرديم
به قله ها چشمی , ز آب پُر کرديم
شکوفه می خنديد به چهره ی بوستان
غبار می شوئيد , ز دشت و کوهستان
صدایِ باران بود که نغمه سر می داد
به گلشن رويش , ترانه سر می داد
ز قطره های آب , طراوتی بُرديم
ز بویِ نمناکی , حلاوتی بُرديم
دوان دوان آبی به جوی جريان دا شت
گذشت می آموخت , کِ تابِ ماندن دا شت ؟
بهار می آورد نوازش باران
هوا مسيحائي , بهار دلداران
کنار يک کلبه , غريب و تنها بود
چکاوک وحشی , دلش چه پُرغم بود
هجومِ سيل آسا ز هر طرف جاری
قفس چه سنگين بود , حصارها باقی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. سربلند و موید و منصور باشی🌹🌹🌹🌹🌹

  2. مينا امينی

    آذر 26, 1398

    سپاس از اشتراک گذاری بزرگوار
    مانا باشید و موفق💐

  3. علی معصومی

    آذر 26, 1398

    درود و ارادت
    رزمنده دیروز
    جناب مروج نازنین
    🌸🌷🌸🌷🌸

  4. محمدعلی رضاپور

    آذر 26, 1398

    🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا