🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خسته ام خسته ز هر بام و درم باور کن
بال و پر بسته ز بغض ِسفرم باور کن
روی دستان ِ دلم نعش ِ جوانی پیداست
من سراسیمه در این رهگذرم باور کن
قاب ِ تصویر ِ مرا آتش ِ آهی نوشید
شعله در شعله کشد بر جگرم باور کن
مثل ِ احساس ِعطش در غزلم جاری شو
می شکوفد ز طرب بال و پرم باور کن
تا فرا سوی افق جاده مرا می خواند
آب و آیینه شود همسفرم باور کن
پشت ِدیوار ِدلم همهمه ی خورشید است
نقش ِ سجاّده کشد در سحرم باور کن
لب ِ لبریز ِ غزل قصد ِ شکفتن دارد
می دهد مژده طلا از شکرم باور کن
طلعت خیاط پیشه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
مرداد 24, 1401
سلام
غزل زیبا و عاشقانه شما خواننده را به وجد می آورد
درودتان
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏👌🌿
پاسخ
مرداد 24, 1401
🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹
پاسخ
مرداد 24, 1401
درود بر شما
بسیار زیباست مهربانو🌺🌷
پاسخ
مرداد 25, 1401
درود بیکران بانو
بسیار زیبا و دلنشین و ژرف می سرایید
قلمتان سبز ،اندیشه والای شما زلال ابدی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم