🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
همه ی شهر پر از خوشه ی انگور سیاه
جمع بیچاره ی پاسور و شب و سور سیاه
همه جا اسکلت مرده ی مردان نحیف
همه جا پر شده از دشنه و ساطور سیاه
بر سر مردم ما بس که بلا آمده است
شهر ما پر شده از ضجه و از گور سیاه
ای خدا هیچ کجا چهره ی شادابی نیست
همه جا پر شده از چهره ی رنجور سیاه
زین همه نعمت بسیار که در عالم هست
سهم این شهر شده منقل و بافور سیاه
من و یک کوچه ی بن بست پر از نقاشی
روی دیوار پر از شکلک و هاشور سیاه
گر که از چشم زنان خیره شوی بر دل شهر
همه جا پر شده از شوهر منفور سیاه
نبود در دل پر خون کسی نیت خیر
شده دلها همه لبریز ز منظور سیاه
قبل از آبادی این مردم بد بخت انگار
می خورد نور خداوند به منشور سیاه
از اتاق گلی ام هیچ کسی پیدا نیست
منم و بی کسی و پنجره و نور سیاه
آرمان داوری
پاییز زرد ۱۳۹۹
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
آبان 18, 1399
درود بر شما جناب داوری عزیز
زیباست
زنده باشید
💐💐💐
پاسخ
آبان 18, 1399
زخمه بر تار زدن به ز سخنرانی شیخ!
درود بر جناب مهدی پور
دیدارتان اگر چه مجازی موجب مسرت است
پاسخ
آبان 18, 1399
سلام بزرگوار
خوش آمدید به جمع شعر پاکی ها
مضمون خوبی داشت این اثر…
مانا باشید به مهر🌸🙏
پاسخ
آبان 18, 1399
شعر زیبای شما گر چه بود پاک ولی
خودتان پاکتر از این همه ی پاکی ها
ضرباهنگ روزگارتان رقصان باد
پاسخ
آبان 18, 1399
شعر پر درد ولی زیبایی سرودید 🍃🍃🍃🍃
قلمتان سبز 👏👏👏👏
پاسخ
آبان 19, 1399
درودها
بی تعارف این شعر اشک منو در آورد
درود به این قلم
بر سر مردم ما بس که بلا آمده است
شهر ما پر شده از ضجه و از گور سیاه
به احترام این غزل جلیل کلاه از سر بر می گیرم و سکوت …..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم