🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 صبح برفی

(ثبت: 256261) بهمن 25, 1401 
صبح برفی

 

من نرگسانه ترین صبح برفی ام
وقتی که دخترکی در کنار راه
در دست های بدون دستکش خود آه می کشد!

آرمان داوری

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    بهمن 25, 1401

    برگ‌ زرد و ساقه زرد و غنچه زرد و خار زرد!
    بید زرد و باد زرد و دشت و گندم زار زرد!

    ذره ای امید در دلهای مردم نیست نیست!
    هرکجا دل خون خون و هر کجا رخسار زرد!

    ناله ما تا به اعماق افق هم رفته است!
    نور زرد و ابر زرد و ماه شام تار زرد!

    نای در آغوش بگرفتن ندارد هیج کس!
    رنگ روی عاشقان در لحظه دیدار زرد !

    بین بیمار و پرستار و طبیبان فرق نیست!
    هم طبیب و هم پرستاران و هم بیمار زرد!

    از چه رو امیدمان باشد به فرداهای دور؟!
    حال کین بستان شده در ابتدای کار زرد!

    باید آبی باشد آتش ، نیست آبی ای دریغ!
    در هوای بی هوایی شعله های نار زرد!

    این سپیداران که در این شهر سر خم کرده اند
    گشته اند از باغبان و زین همه اخطار زرد!

    داستان شاعران شهر هم خود گفتنی است!
    شعر زرد و شمع زرد و کاغذ و خودکار زرد!

    هیچ جایی در تمام‌ کشور من سبز نیست!
    آسمان زرد و زمین زرد و در و دیوار زرد!

    شعر: آرمان داوری

    سلام جناب آرمان داوری
    خیر مقدم🌹
    متاسفانه بنده بسیاری از اشعار سابق شما را نخوانده بودم و چرایی آن برای خوذم یک سؤال شده است.
    به وجود و قلم شما افتخار می کنم

    در پناه خدا 🌱🌹❤️👌👌👌👌👌🌹❤️🌱

  2. امیر دادویی

    بهمن 25, 1401

    سلام

    بسیار عالی ست

  3. محمدعلی رضاپور

    بهمن 25, 1401

    سلام و درود تان

  4. غلامحسین جمعی

    بهمن 26, 1401

    درودو سپاس بزرگوار

    کوتاه وزیبا و مختصر و مفید

    🙏🙏🙏🙏🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا