🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ما هم قبیله ی تو و فرهاد و آرشیم
گرم از ترانه های دل انگیز آتشیم
آلودگی به کیش نیاکان ما نبود
ما وارثان عصمت خون سیاوشیم
میدان رزم جای درنگ دوباره نیست
گر سوگوار کشتن سهراب و ترکشیم
آهن به دست کاوه ما ذوب می شود
دندان مار و ریشه ضحاک می کشیم
با شوکران جرعه ی آزادگی خوشیم
نوشی ز جام ذلت خواری نمی چشیم
ما پا به پای قاسم و چمران و همتیم
با دشمنان دین و وطن در کشاکشیم
ما سال هاست که زخم فریب زمانه را
بر دوش های خسته شکیبانه می کشیم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
فروردین 23, 1399
یادی از دلاوران دیروز و امروزی
سلام و درود
دستمریزاد
🌈🌈🌈🍃🌈🌈🌈
پاسخ
فروردین 23, 1399
آهن به دست کاوه ما ذوب می شود
دندان مار و ریشه ضحاک می کشیم …
درودها آقای معصومی
بسیار زیبا
قلمتان همواره سبز و نویسا
مانا باشید به مهر💐🙏
پاسخ
فروردین 23, 1399
سلام جنا معصومی عزیز
منتظرتان در کارگاه نقد هستیم❤️
پاسخ
فروردین 23, 1399
سلام
چه زیبا می نویسید
آفرین….
پاسخ
فروردین 24, 1399
سلام و درود
عالی ست
دستتون درد نکنه
احسنت
در پناه خدا
🌿👏👏👏👏👏❤️🌿
پاسخ
فروردین 24, 1399
سلام استاد ارجمند
جناب معصومی عزیز
بسیار عالی و بسیار زیبا قلم تاختید
به دفعات خواندم
دستمریزاد
🌺🌺🌺
پاسخ
فروردین 24, 1399
سلام و درود
بسیار زیباست
لذت بردم🌹🌹🌹🌹
پاسخ
بستن فرم