🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
واژه های توفانی…
چون گرگی وحشی به کمین نشسته ام تو را
و روزی در هوای مه آلود،
در دامنه ی کوهی خلوت،
تند و تیز تو را چون آهویی به زمین می زنم
گردن تو را به دهان می گیرم ای استبداد،
و کشان کشان به پای تخته سنگی می کشانم
خون سرخ ات فرو می رود در سپیدی برف ها…
و من با پوزه ام می بویم تن ات را،
و با وزش نسیم های سرد،
دیوانه وار می نوشم خون گرمت را.
مهدی بابایی ( سوشیانت)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
مرداد 9, 1402
جالب و معترض سروده اید
احسنت
پاسخ
مرداد 10, 1402
درودو خیرمقدم میگم
شعر زیبایی بود قلمتون مانا 🌺🌺
پاسخ
مرداد 10, 1402
بسیارعالی
درودبرشما..
🥀🥀🥀🥀🥀
جهت اطلاع مدیریت
حقیربااین سایت اشنا نیستم
راهنمایی براخریداشتراک
چون شرایط برام کمی پیچیده به نظرمیاد
براواریزهرچه دقت کردم شماره حسابی ندیدم..
درپایان عذرتقسیرازجناب بابایی
میبخشیدعزیز.
تماس بامدیرراندیدم
پاسخ
بستن فرم