🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وعده ی دیدار. ………….غزل
جز اشک در این خانه کسی یار دلم نیست
دل از تو بریدن بخدا کار دلم نیست
غم بار گرانیست که نازل شده بر دل
عشق است فقط عشق که سر بار دلم نیست
ای ماه شبی از سر دیوار فرود آی
جز سایه ی تو بر سر دیوار دلم نیست
یک عمر چرا در پی خود می کشیم زار
چشم تو اگر در پی آزار دلم نیست
کالای گران من و این سردی بازار
جز بار غم عشق در انبار دلم نیست
اعضای وجودم همه از من گله دارند
یک عضو نمانده که گرفتار دلم نیست
اندوه منی سر زده شاید که بیایی
امشب که شب وعده ی دیدار دلم نیست
این سکه ی قلب است به چیزی نخرندش
افسوس که غیر از تو خریدار دلم نیست
( عارف) همه شب چشم براه رخ یار است
جز نقش رخ یار به پندار دلم نیست
شعر از: انصاری (عارف) 25/6/1390 تهران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
خرداد 16, 1400
سلام و درود بر حضرت انصاری
مانند همیشه زیباست
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
خرداد 16, 1400
درود بر شما
خیلی زیباست
قلمتان سبز🌺
پاسخ
خرداد 18, 1400
درود بر استاد عزیز و بزرگوار
بسیار زیبا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم