🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ساقی بيار باده ی صافی کز عطرِ آن
سرمست ز ميخانه به ديدار دوست رويم
جامه دريده و دستار فتاده و ژوليده سر
با همدلان دوست به ديدار دوست رويم
چون نی بناليم و چون خُم بجوشيم ز جان
رقصان سبوی , شبی تا سحر برون رویم
سرها به سجده گاه جلالش زمين نهيم
بر بام افلاک به دل ما سِوا رويم
در اين زمين که نه جای قرار ماست
پروانه وار به گردِ طلوعش برون رويم
اين خاکِ تيره که زندانِ روح ماست
چون دانه , زين خاک روزی برون رويم
در پرده پرده ی ظلمت خود اوفتاده ايم
شايد کزين حجاب روزی برون رويم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بهمن 20, 1398
به امید رهایی روح از تن
دلنمیراد استاد
تقدیمی : 🌸
باده ای ده ساقیا ،مستی روا
شد گشا بابی ببینم مست را
گوشه ای افتاده طالب جرعه ای
جامه ای را در گرو شُربی دلا
ولی اله بایبوردی
20 / 11 / 1398
🌈🌈🌈🌸🌈🌈🌈
پاسخ
بهمن 20, 1398
هزاران سلام و سپاس از محضرتان استاد گرانقدرم
بینهایت از ابیات نغزتان بهره می برم
برقرار و شادمان باشید
🌹❤️🌺💐🌷بسیار زیباست
پاسخ
بستن فرم