🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پناهنده پرست

(ثبت: 227973) خرداد 29, 1399 

 

دیدمت دست به دست دگری،، باده به دست
فارغ از آن که ستونهای تنش سخت شکست

عهد و پیمان تو،، آن لحظه به یادم آمد
آن دلی که،پس از آن شد، بت ممنوعه‌پرست

هر چه فریاد برآوردم،، از این. دلبندی
از نگهبان نگاهت نتوانست بِرَست

ادعای تو و عشق تو،،،، مرا گول نَزَد
تیر دلبستگی‌ام شد، که در این سینه نشست

چه کسی بود،، که روز ازل از عشق سرود؟
چه کسی مانده وفادار همان عهد الست؟

من که با غصه ی این عشق،، فقط خندیدم
تو چه کردی بجز این یار نو ات در دل پست

نکشانم طرف عشق دگر ای دل مست
برهانم دگر از هر چه پناهنده پرست

#علی_سلطانی_نژاد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا