🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چاله بیزاری

(ثبت: 4326) تیر 1, 1396 
چاله بیزاری

 بود عبارتهایی

 پنهان

بر پیشانیت

غریب

و صدایش

نغز یک فلسفه خام

که به عبارت

عمق تاریخ

در کوره تزویر جان می کند.

محدود یک وجب

عشق

در چاله بیزاری

خندق گناه حفر می جست

تا نامردمان را به عیش رسوایی

در بازار مکاره ای

به حراج

تدفین به شرم

لبخند بزند.

منتظر به نفی

در انکسار

محزون عشق

در روزهای ناراستی

بر جرگه تهوع

بودن

یا ماندنی

معیوب

به کفالت

در گذشتگان عشق

ملقب به

نشانه هایی از قبور

در آیینه ای بیمار

تا سر حد انتظار

بسان

کنده های نفور

رهیده از

عبارتهایی برزخی

در تمثیل

نا ملایم

رمل

در دهان

مردگانی پاک.

نکوهشی عظیم

بر گرده های عمر

و ستایشی علیم

از بازوان مرگ

در کنداری

مانده

در رود نحس

که چشمه گانی

خاک خفته،

بازوان شیطنت

گیسوان خرمایی

را در باد

نا اهل می کرد.

خنده از مرگ

آبستن بود

و نگاه

از اشک

پا به ماه

و سکوت

در شاه نشینی

خویش

تمام

عمر را بدهکار.

و غروب

آخرین آرزوی

خدا

بر سرنوشت

تلخ

این بشر

در گاهنامه های

این عبور

فرزین.م

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):