🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چشم و چراغ

(ثبت: 256620) اسفند 5, 1401 

 

چشمِ خود باز نما صبحِ من آغاز شود
یک جهان محوِ تماشایِ همین راز شود

شانه زن رشته یِ زر باف سرت تا خورشید
سر فرود آرد و در مغرب اهواز شود

بعد لبخند بزن تا که دلم گردد کوک
و لبم مملوِ از نغمه و آواز شود

گفت بر شبنمِ گل هایِ سرت یک الماس
کاش جایِ تو نگینِ دلِ طناز شود

وای از عطرِ تنت شیشه یِ مِی، خورد ترک
چه کند جامِ عسل چون لبِ تو باز شود

گِردِ شبگردِ گره خورده به خود گردیدی
قوسِ غم باز شده بال و پرش بخشیدی

ماهِ شب ها به سیاهی یِ دلم تابیدی
سببِ شعله یِ او، هستیِ او ،امّیدی

سرِ هر مویِ خودت را به قلم‌ پیچیدی
نقش بستی و به هر بومِ ورق جاویدی

راستی چشم و چراغِ غزلم را دیدی
صبحِ امروز که در آینه می خندیدی

واژه را صید بکن صید نکن تردیدی
از لبش یافته ای، یافته مرواریدی

مثنوی رامِ غزل هایِ پری ناز شود
مرکبِ قافیه ها رهروِ شیراز شود

آنقدر لب بزنم از تو منِ سرگشته
سر انگشتِ قلم راویِ اعجاز شود

شاعریِ تو مرا عادتِ گهواره شده
غرق تو باز در آن خوابِ پر از ناز شود

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اسفند 5, 1401

    سلام و درود

    آنچه بنده خوانده و متوجه شدم در این اثر دو غزل 8 بیتی و 5 بیتی وجود دارد ولی پراکنده که بدین شکل به آن نظم دادم.
    غزل 1
    چشمِ خود باز نما صبحِ من آغاز شود
    یک جهان محوِ تماشایِ همین راز شود

    شانه زن رشته یِ زر باف سرت تا خورشید
    سر فرود آرد و در مغرب اهواز شود

    بعد لبخند بزن تا که دلم گردد کوک
    و لبم مملوِ از نغمه و آواز شود

    گفت بر شبنمِ گل هایِ سرت یک الماس
    کاش جایِ تو نگینِ دلِ طناز شود

    وای از عطرِ تنت شیشه یِ مِی، خورد ترک
    چه کند جامِ عسل چون لبِ تو باز شود

    مثنوی رامِ غزل هایِ پری ناز شود
    مرکبِ قافیه ها رهروِ شیراز شود

    آنقدر لب بزنم از تو منِ سرگشته
    سر انگشتِ قلم راویِ اعجاز شود

    شاعریِ تو مرا عادتِ گهواره شده
    غرق تو باز در آن خوابِ پر از ناز شود

    غزل 2

    گِردِ شبگردِ گره خورده به خود گردیدی
    قوسِ غم باز شده بال و پرش بخشیدی

    ماهِ شب ها به سیاهی یِ دلم تابیدی
    سببِ شعله یِ او، هستیِ او ،امّیدی

    سرِ هر مویِ خودت را به قلم‌ پیچیدی
    نقش بستی و به هر بومِ ورق جاویدی

    راستی چشم و چراغِ غزلم را دیدی
    صبحِ امروز که در آینه می خندیدی

    واژه را صید بکن صید نکن تردیدی
    از لبش یافته ای، یافته مرواریدی

    در مورد قوافی غزل دوم اگر مایل بودید صحبتی خواهم داشت.
    ضمنا اگر مراد شما از اثر دوم مثنوی ست چنین نمی نماید و اگر هم می بود باید غزل اول تمام میشد سپس مثنوی آغاز می گردید.
    عمدا گزینه نقد را کلیک نکرده ام

    در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌🌱

  2. میثم علی یزدی

    اسفند 5, 1401

    درود استاد توجه شما باعث امید ودلگرمیست

    فکر میکردم غزل مثنوی هست

    البته نظر شما ارجحیت دارد ❤️🌹🌷

  3. مهرداد مانا

    اسفند 6, 1401

    سلام
    با دیدگاه جناب خراسانی کاملا موافقم

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا