🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چقدر بارونُ دوست داشت

(ثبت: 6979) آبان 8, 1397 
چقدر بارونُ دوست داشت

نشستم آلبوم عکس روبه رویم
یه تو کم شده از قلب و روحم

نشستم در اتاق خیره به بارون
به یادت دیگه نیستی زیر بارون

نشستم چای سردی روبه رویم
و یک بغض عجیـــب، تو گلویم

و پیری خسته به کنج اتاقش ماند
از این در رفتی و چشمم به در ماند

فرصت نشد خداحافظی کنم عزیز
هر روز میام سر مزارت ای عزیز

یادمه بارون که می زد
حال و هوات عجیب پر پر می زد

چقدر این عطرُ دوست داشت
چقدر بارونُ دوست داشت

بهار و پاییزش فرقی نداشت
بدون چتر با چتر فرقی نداشت

میگفتی این هوا پر از امیده
زدوده غم ها رو پر از امیده

بارونُ تنهایی به من چی میگه
بدون تو بازم پر از امیده؟

کاشکی بازم ببینمت دوباره
دارم میام به دیدنت ستاره

معین کریمی

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):