🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۸/۰۴/۳۱ |
| تعداد شعر: | 1281 |
| تعداد مطالب: | 234 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۲/۱۳ |
توی هر کوچه و پس کوچه ی شهر
یک صدا جنس تقاضا برپاست
چشمهایی که زمین می نگرد
دستهایی که نیازش به شماست
آهِ سردی که پس از خشکی رود
اشک داغ است که سرریز شود
سینه ای کز غم محروم شدن
مثل پاییز که لبریز شود
کودکانی که به شلاق حضور
پا برهنه همه دنبال غذا
تکه نانی که کناری باشد
چشم ها را به زمین تیز کند
این زمین جایی به پستی , جایی
به بلندای خیانت پیداست
یک حقیقت نگری می خواهد
تا ببیند غم بسیار کجاست
روزگاری که درونش هستیم
آزمون های شدن یا نشدن
توی جاده های باریک و نمور
به ته دره ها پرتاب شدن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم