🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گاهی نمی شود….

(ثبت: 60) مهر 21, 1394 
گاهی نمی شود….

گاهی نمی شود به دلی اضطراب داد
احساس را به خاطر مشتی عذاب داد
هم بر خطوط زلف پریشان کشید دست
هم شانه کرد و نقش و نگاری به تاب داد
آری نمی شود همه زیبایی از تو بُرد
باید به داده از تو، حساب و کتاب داد
کوهی به دوش می کشم از دردِ درک و فهم
پندار نیک نیست، کسی را خطاب داد!
پنهانترین خیال مرا سر بریده اند
با آن حقیقتی که به من یک طناب داد
هرگز نمی توان که ندانست و سر کشید
شعری که جرعه جرعه آن را شراب داد
دستی به رسم هدیه اگر ماه می دهد
باید عوض به منتی از آفتاب داد
پُر واژه بود، در شب لبریز، شعر تلخ
چشمم برای اشک جوابیّه خواب داد
روح اله اصغرپور

نقدها
  1. نگار حسن زاده

    مهر 21, 1394

    سلام و عرض احترام جناب اصغرپور گرامی

    بسیار بسیار زیبا بود

    لذت بردم

    درود بر شما

    :گل::گل:

  2. صباغ کلات

    مهر 23, 1394

    .

    در حیرتم ؛ که این همه سرباز پاک چیست ؟

    تحـدیـد ، حکـم تیـــر ، به دست خراب داد

    یعنی : بیا ؛ و قصهء شیرین ، دوباره ، خوان

    خواب سراب دیـده ؛ عبـر ، بر ، حبـــاب داد

    ……………………………………………..

    بهره منشدم از طبع شیوایتان

    بسیار عالی .

    درود ها و گل ها

نظرها
  1. سمانه تیموریان

    مهر 21, 1394

    درود جناب اصغرپور
    واقعازیباسرودید
    در پناه حق

  2. مينا امينی

    مهر 22, 1394

    مانا باشيد و موفق …