🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خیل محتاجان که با حرف نجیبان گُم شدند
از ازل مشمول اخراج از حمایتها شدند
هرچه وقت صرف تلاش و کارکردند روز و شب
بار ِ کج بر دوششان افتاد و تنها خَم شدند
حق محرومان ذخیره در حساب ناکثان
جملگی در پیچ و تاب این زمان محزون شدند
حد پائین هم برای زندگی شان ثبت نشد
ناجوانمردان و نااهلان چرا افزون شدند ؟
روزها بگذشت و شب تاریک و موجها ترسناک
ساحلی گمگشته از طوفان به دریا گُم شدند
باد سوزان پَر کشید از هر کویری داغ تر
خار و خسها راهی چشمان ِ محرومان شدند
هرکه آمد مشکلی بر کوه معضلها فزود
با طبقهای طلا بر روی کشتیها شدند
ما به تنهائی کنار حوض خالی مانده ایم
آبها در باتلاق ماند و به صحرا گُم شدند
الطفات به کارمندان و کارگران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
بستن فرم