🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گریه کن

(ثبت: 256067) بهمن 20, 1401 

 

گریه کن ای جگر سوخته با داد و هوار
آنقدر اشک بریز از دل غم دیده و زار

که به خود آید از این فتنه و شر
این فلک، بی سر و سامان، سگ هار

هق هق باده خوری، جنس می مستی شان
بازی باخته در هستی در حال قمار

آسمان غافل از این سرخی جام
تا ببیند همه‌ی مردم بی صبر و قرار

غفلت از ناله و آواز بلندی گریان
شاید از خواب بلندی بشود او بیدار

جای آن آبی تن پوش گرانمایه خویش
جامه‌ی مشکی بر پیکر او آید کار

تا زمین خیس شود با همه نالایقی اش
سست گردد ز قدم های تن مرده مدار

جان من، ای دل دیوانه گم گشته من
به امید مددی، خود به مدارا مسپار

 

سروده ای از : ادریس علیزاده
بهمن ۱۴۰۱

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. غلامحسین جمعی

    بهمن 20, 1401

    درودو سپاس بزرگوار

    دستمریزاد عزیز

    زیباست 🙏🙏🙏🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا