🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گفتگوی موسی و خدا

(ثبت: 259776) اردیبهشت 26, 1402 

 

روژی موسی چی و درگای خدا
شکر و ثنای کرد وت ای بی همتا
درخواستیگ درم حاکم جهان
پرده هل بخه وه سِرِّ نهان
راز و رمزی بوش له ای دنیاده
که نویشن ژیان گشت بی بنیاد
وت وه پی خدا کُل بگر موسی
ولای او کانی بنیش تماشا
نظاره بکه چه چشتیگ سر دید
چه حوادثی ور چاوت کفید
موسی چی وه پشت بنجگی کل گرد
چاو بسا کانی هوش خوی جم کرد
چشتی نچی هات پیای سواره یگ
رخت وه لش کنی دا وتن آویگ
هاته دیشت له آو رختی وه تن کرد
ری خوی وه سر گرد سر هل گرد و برد
کیسه ی پوله گی ولی هیشته جی
منالی وولا وه سر کانی چی
کیسه ی پول دیوه و هزی دادو برد
صاحو پیدا نوی سرِ خوی هل گرد
وشون او منال روشن دلیگ هات
جیگه ی تخت کرد و وورا نیشت..هیهات
سوار هاتووا و ارای پوله گه ی
گشت کوره گردی و شون کیسه گی
چون پیای نکرد پرسی لو کوره
پول من نیده؟ بوشو هاکوره؟
او بی خور له کیشه و هوله
وت که نیمسه ای کیسه ی پوله
سوار داخ کردو فک کرد درو دی
و چوو دا له کور عجل هات بردی
سوار ترسیا هو اسب کرد و چی
مات و منگ و گیج موسی منه جی
پرسی له خدا ای ذات والا
تو بوش ارای من چه بی ماجرا؟
حکمتت چه بی ای بی خوه ر مرد
ارا خصب تو پای ای پیا گرد؟
ندا هات موسی صاحو عصا
ارات اوشمو ای سِرِّ بسیا
باوگ ای مناله مُزور سوار بی
حقی خوریایو بی مزد منوی جی
پول ناو کیسه حق باوگی بوی
وجای باوانی کُر و حق رسی
ولی او کوره که دیده و چاو
وناو دل وتی ارا نیشت لای آو
جاران کشتودن باوگ ای سواره
هرچی هاته ری جزای کردارَ..
وتم متلیگ و رب و موسی
وگیان گوش بکن هم کورپه و آگا
وحکمت خدا هرکه شک بکی
بیجگه بیتاوی چشتی بار نیَکی
تاوان خطا خود نید نسلت دی
امسال نه سال تر تیدو خرت دی
نیکی پیشه کن یاران هی یاران
تا ریشه بکه و ناو جرگدان
گر نیکی بکین رنج شاید بونین
ولی هیچ موقع وتنگ نامینین
خوا هالادان شش دانگ حواسه
نایله بنه لید سنگ وه قلماسه..
شکرت خدایا ارای حکمتت
ارای ای فضل و لطف و رحمتت
بی جواو نایلی کردار انسان
و نیک و وه بد چَشِنی و گیان.❤

برگرفته از داستان های قدیمی
روزی حضرت موسی به پیشگاه خداوند عرضه داشت:
خدایا امروز من را به برخی اسرار و امور نهفته آگاه کن!
خداوند خطاب به او فرمود: به کنار چشمه برو،
خود را در میان گیاهان مخفی کن و نگاه کن چه حوادثی در آنجا رخ می دهد!
موسی این کار را کرد و به نظاره ی چشمه پرداخت.
در همان لحظه سواری به کنار آب آمد ،لباس خود را در آورد و آب تنی کرد
و سپس لباس بر تن کرد و رفت.اما کیسه ی پول های خود را جا گذاشت.
کودکی کنار چشمه آمد و کیسه ی پول را برداشت و رفت.
موسی شاهد بود که در همان لحظه  کوری به کنار چشمه آمد و آنجا نشست.
در همین لحظه سوار به دنبال کیسه ی خود بازگشت و چون کیسه را نیافت،
از کور پرسید:آیا تو کیسه ی پول مرا ندیدی؟
کور که از هیچ چیز اطلاع نداشت ،اظهار بی خبری کرد.
سوار،باچند ضربه،کور را از پا در آورد و او را کشت و گریخت.
موسی بعد از این واقعه عرض کرد: خدایا!
این چه حادثه ای بود که به من نشان دادی؟
حکمت هرچی بود این گونه بود که فرد بی گناه کشته شد!!!
خداوند فرمود:ای موسی!پدر این کودک مدت ها نزد مرد اسب سوار،
کار کرده بود و دقیقا آنچه در کیسه بود،حق او بود
که مرد اسب سوار از پرداخت آن خودداری کرده بود.
اینک کودک وارث پدر است که از این راه به حق خود رسید.
اما آن کور که تو دیدی در جوانی پدر آن سوار کار را به قتل رسانده بود
و اکنون با حکمت و عدالت به سزای عمل خود رسید!
…..و در ادامه ی داستان نصیحت شاعر
داستانی از پروردگار و موسی را برایتان بازگو کردم
پیرو جوان با گوش دل به آن باندیشید
کسی که به حکمت کار خداوند شک کند
بجز بیتابی و درماندگی نصیبی نخواهد داشت
طولی نمیکشد که هرکسی تاوان خطاهایش را به یقین باز میدهد
اگر باجان خود نپردازد با مال و فرزندان میپردازد
ای دوستان عزیزم نیکی را پیشه ی راه خود کنید
که نیکی در خون و رگ و فرزندانتان جاری خواهد شد
هیچکس از مصیبت در امان نیست اما نیکان هرگز در منجلاب آن گرفتار نخواهند ماند ..خداوند مواظب بندگان خوش کردار هست و ودراین آزمایش الهی ضرری عاید نخواهد شد
بارالها تورا شکر میگویم برای حکمت بی کرانت
برای بزرگ و لطف و رحمتت
که جواب هیچ عملی را بی پاسخ نخواهی گذاشت
و طعم خوب و بد را به گوشت و تن انسان میچشانی.

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نقدها
  1. ابراهیم حاج محمّدی

    اردیبهشت 27, 1402

    درودا . جباریت پروردگار چیزی سوای جبر 《در برابر اختیار》است و حضرت مولانا این حقیقت را بخوبی در این ابیات تبیین کرده است:
    ما چو چَنگیم و تو زَخْمه می‌زَنی
    زاری از ما نه، تو زاری می‌کُنی

    ما چو ناییم و نَوا در ما زِ توست
    ما چو کوهیم و صَدا در ما زِ توست

    ما چو شَطْرنجیم اَنْدَر بُرد و مات
    بُرد و ماتِ ما زِ توست ای خوشْ صِفات

    ما کِه باشیم، ای تو ما را جانِ جان
    تا که ما باشیم با تو در میان؟

    ما عَدَم هاییم و هستی‌های ما
    تو وجودِ مُطْلَقی، فانی‌نِما

    ما همه شیرانْ ولی شیرِ عَلَم
    حَمله‌شان از باد باشد دَم‌ به دَم

    حمله‌شان پیداست و ناپیداست باد
    آن کِه ناپیداست، هرگز گُم مَباد

    بادِ ما و بودِ ما از دادِ توست
    هستیِ ما جُمله از ایجادِ توست

    لَذَّتِ هستی نِمودی نیست را
    عاشقِ خود کرده بودی نیست را

    لَذَّتِ اِنْعامِ خود را وا مگیر
    نُقل و باده وْ جامِ خود را وا مگیر

    وَرْ بگیری، کیْت جست و جو کُند؟
    نَقْشْ با نَقّاش چون نیرو کُند؟

    مَنْگَر اَنْدَر ما، مَکُن در ما نَظَر
    اَنْدَر اِکْرام و سَخایِ خود نِگَر

    ما نبودیم و تَقاضامان نبود
    لُطفِ تو ناگفتۀ ما می‌شُنود

    نَقْش باشد پیشِ نَقّاش و قَلَم
    عاجِز و بَسته چو کودک در شِکَم

    پیشِ قُدرتْ خَلْقِ جُمله‌یْ بارگَهْ
    عاجِزان چون پیشِ سوزَن کارگَهْ

    گاه نَقْشَش دیو و گَهْ آدم کُند
    گاه نَقْشَش شادی و گَهْ غم کُند

    دست نه، تا دست جُنبانَد به دَفْع
    نُطْق نه، تا دَم زَنَد در ضَرّ و نَفْع

    تو زِ قُرآن بازخوانْ تَفسیرِ بَیت
    گفت ایزد ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْت

    گَر بِپَرّانیم تیر، آن نه زِ ماست
    ما کَمان و تیراَنْدازَش خداست

    این نه جَبر، این معنیِ جَبّاری است
    ذِکْرِ جَبّاری برایِ زاری است

    زاریِ ما شُد دلیلِ اِضْطِرار
    خَجْلَتِ ما شُد دلیلِ اختیار

    گَر نبودی اختیارْ این شَرمْ چیست؟
    وین دَریغ و خَجْلَت و آزَرْم چیست؟

    زَجْرِ شاگردان و استادان چراست؟
    خاطِر از تَدبیرها گَردان چراست؟

    وَرْ تو گویی غافِل است از جَبرْ او
    ماهِ حَقْ پنهان کُند در ابر رو

    هست این را خوش جواب اَرْ بِشْنَوی
    بُگْذری از کُفر و در دین بِگْرَوی

    حَسرت و زاری گَهِ بیماری است
    وَقتِ بیماری همه بیداری است

    آن زمان که می‌شَوی بیمارْ تو
    می‌کُنی از جُرمْ اِسْتِغْفار تو

    می‌نِمایَد بر تو زشتیِّ گُنَه
    می‌کُنی نیَّت که باز آیَم به رَهْ

    عَهد و پیمان می‌کُنی که بَعد ازین
    جُز که طاعَت نَبْوَدَم کاری گُزین

    پَس یَقین گشت این که بیماری تو را
    می‌بِبَخشَد هوش و بیداری تو را

    پس بِدان این اَصل را ای اَصل‌ْجو
    هر کِه را دَرد است، او بُرده‌ست بو

    هر کِه او بیدارتَر، پُر دَردتَر
    هر کِه او آگاه‌تر، رُخ زَردتَر

    گَر زِ جَبرَش آگهی، زاریْت کو؟
    بینِشِ زَنجیرِ جَبّاریْت کو؟

    بَسته در زنجیر، چون شادی کُند؟
    کِی اسیرِ حَبسْ آزادی کُند؟

    وَرْ تو می‌بینی که پایَت بَسته‌اند
    بر تو سَرهنگانِ شَهْ بِنْشَسته‌‌اند

    پس تو سَرهنگی مَکُن با عاجِزان
    زان که نَبْوَد طَبْع و خویِ عاجِز آن

    چون تو جَبرِ او نمی‌بینی، مگو
    وَرْ هَمی‌بینی، نشانِ دیدْ کو؟

    در هر آن کاری که مَیْل اَسْتَت بِدان
    قُدرتِ خود را هَمی بینی عِیان

    وَنْدَر آن کاری که مَیلَت نیست و خواست
    خویش را جَبری کُنی کین از خداست

    اَنْبیا در کارِ دنیا جَبری‌اَند
    کافِران در کارِ عُقبی جَبری‌اَند

    اَنْبیا را کارِ عُقبی اِخْتیار
    جاهِلان را کارِ دنیا اِخْتیار

    زان که هر مُرغی به سویِ جِنْسِ خویش
    می‌پَرَد، او در پَس و جانْ پیشْ پیش

    کافِران چون جِنْسِ سِجّین آمدند
    سِجْنِ دنیا را خوشْ آیین آمدند

    اَنْبیا چون جِنْسِ عِلّیّین بُدند
    سویِ عِلّیّین جان و دل شُدند

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 26, 1402

    سلام و درود

    به وبسایت شعر پاک خوش آمدید🌹
    بسیار عالی و تأثیر گذار بود.
    در اینکه خداوند قهار و جبار است شکی نیست
    بنده در طول عمر خود حقایقی را دیده ام که اگر بیان کنم شاید برخی از عزیزان باور نکنند بنده یقین دارم داوری بزرگ همه چیز را به دقت زیر نظر دارد و کیفر و پاداش دهنده ای بی همتاست.
    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹🌱

  2. عباس خوش عمل کاشانی

    اردیبهشت 26, 1402

    درودها….از جبّار بودن خدای مهربان برداشت کاملآ مثبت باید کرد.خدای جبّار یعنی خدای بسیار جبران کننده…..