![مجید قلیچ خانی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2024/06/IMG_20240530_145801_258-1.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خورشید در نیام شب
و همان بهتر؛
جهانی نو و آمال ما پیر
ما که از ستارگان سوخته آمده ایم
گل ختمی
بر تاول شعر هایمان
رویید
سیاه
چون اقبال قیر
و همان هم بهتر
آری ،رز ها خوش اقبال بودند
که دستمال سرخ سرشان بوی خون نمیداد
گل های ختمی
در خاتمه ی نگاه ما مسدود شدند
سنگ ها زیر پای ما کودکی کردند
و کفش ها در مسیر صداقت ما
مفقود شدند
چشم هایمان به راه معشوقه گان بود
به در بود در آن دیرهنگامه ی دردناک
که انجیر های فردا
از شاخه افتادند
مجروح شدند
کور شدند
و اشتیاق از کتاب های اشتباه زایید شد
بی هیچ دلیلی
صورت لاله ها کبود شد
همان بهتر که انوار از ما دور شدند
که خورشید سوی ما نیست
و قصه ماه و برکه
هرشب می رسد به سقوط
آغوش را اینگونه ترسیم کن که گفتم!!
به احترام حریم گل های ختمی
که لبهایشان
از بوسه
سیاه شد
و دل در گرو دلخوشی ما دادند
سکوت
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):