🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دستی نمی گشاید بغض ِ اسیر ِ ما را
دندان به لب گزیده شرم ِ ضمیر ِما را
گفتی بشوق ِ رستن اندیشه ای برانیم
شن زار ِ بی قراری بسته مسیر ِ ما را
دیگر نمی تراود در باوری ، بهاری
گویی سرشته با غم دستی خمیرِ ما را
آهنگ ِ بی صدایی تیغی بُرنده دارد
زخمی گرفته پنهان نای نفیر ِ ما را
درسرسرای هستی رنگِ خزان نشسته
پر کرده از هوایش شعرِ غدیرِ ما را
امشب در این تلاطم نظمِ غزل شکسته
گم کرده در دعایش چاه ِامیر ما را
در فصل ِاستجابت چشم ِطلا به در ماند
یارب مِدَد بفرما پیر ِ فقیر ِ ما را
طلعت خیاط پیشه (طلای کرمانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
شهریور 21, 1396
درودها بر ملکه بزرگوار شعر پاک ؛
دستمریزاد …
باز هم غزلی دلنشین و خوش آهنگ خواندم از دفتر مهرتان …
توفیقتان افزون و حق ؛ نگهدارتان باد…
پاسخ
شهریور 22, 1396
سلام و عرض ادب محضر استاد گرانقدرم
از شعر بسیار زیبایتان بهره مند شدم
عالی ست
درود بر شما
پاسخ
شهریور 22, 1396
سلام و درودتان
بسیار زیبا و پر معنا
برقرار باشید
پاسخ
شهریور 22, 1396
سلام و درود بر بزرگ بانوی شعر پاک
نغز و روان سرودن کار شماست
بسیار عالی ست
در پناه خدا
پاسخ
بستن فرم