🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 یکی بود و نبود …

(ثبت: 233732) آذر 1, 1399 

 

شعله ام، گرچه شدم محو میان دَم و دود
ترسم آخر شود این عاقبتم، قوم ثمود

گاه در میکده ام ، گاه به درگاه خدا
از خودم قصّه نوشتم که یکی بود و نبود

ضرب سیلی به خودم باعث سرخی نشود
از تظاهر به خوشی روح و رخم گشته کبود

عاشقم ، عاشق چشمان تو جادوگر دَهر
دور گردد زِ سرت مردمک چشم حسود

آنکه با قلبِ چو مایی نکند مهر و وفا
عاقبت بر سرِ خاکم غم و افسوس چه سود

حسن نبی جندقی (تنها)

 

 

 

 

نظرها
  1. محمد یزدانی

    آذر 1, 1399

    سلام جناب نبی همچون همیشه شعر زیبای دیگری از دوست خواندم .درودها

    • حسن نبی

      آذر 1, 1399

      سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم ممنونم سلامت باشید
      🙏🏼💞🙏🏼💞

  2. 🌹🌹🌹💐💐💐💐

  3. درودبزرگوار زیبا بود موفق باشی
    شادکام باشیدلذت بردم🌿💐🍃🙏🌹🌈

    • حسن نبی

      آذر 1, 1399

      درود و عرض ادب

      زنده باشین ممنونم👋🙏🏼

  4. درود بر شما و موفق باشید
    💐💐💐💐💐

    • حسن نبی

      آذر 1, 1399

      درود جناب نژادیان عزیز

      پاینده باشید ممنون🙏🏼🙏🏼

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا