🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چشم خود را می نهی بر روی هم یک ثانیه؟
می شوی همراهِ من تا مرگِ غم، یک ثانیه؟
این عبارت گفت “جانی” از تبارِ عشق و نور
با سر انگشتش فضا را زد رَقم، یک ثانیه
پلک هایش را به هم آورد و لبخندی به لب
گفت:«دیدم مرگِ غم، دفعِ ستم، یک ثانیه»
پشت سَر، رنگین کمانِ آرزو ها بود و بس
رو به رویَ ش جبهه، فرصت شد چه کم!!، یک ثانیه
“عشق” آمد، “جان” او همراه وی شد، ای عجب!!
ذکرِ یارب یاربی بودش به دَم، یک ثانیه!
گاهِ هجرت زد اناالحق “جانِ” او ، پرواز کرد
فَتح خرمشهر؟ تنها یک قَدَم، یک ثانیه
نغمه ی اللهُ اکبر با نوای یا حسین (ع)
درفضا پیچید و پلکَ ش روی هم، یک ثانیه
مرد حق شد شعله ور، در جانش ایمان، ناگهان
پشت پا زد بر همه مُلکِ عدم، یک ثانیه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
مرداد 23, 1400
درود ها بر شما
ارجمند
زیبا و حماسی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
یادت افتادم نمی دانی که از عطر تنت
پرشد از آلاله ها دور و برم یک ثانیه
بداهه
پاسخ
مرداد 23, 1400
سلام و درود
سپاس از مهر حضورتان
در این شب ها که دعاها مستجاب می شود برای سلامتی حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی دعا کنید، ایشان به کرونا مبتلا شده لند 😪
در پناه خدا 🌿🙏🌿
پاسخ
مرداد 23, 1400
🌿سلام بر مولایم، ابا عبدالله🌿
سلام
چقدر زیبا و تاثیرگذار بود این اثر
و چقدر عالی به تصویر کشیدید این رها شدن را.
قلم تان تواناتر
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹
** تا پریده اَز قفس، با آخرین های نفس
غرقِ در نوری، رها از هر اَلَم، یک ثانیه **
بداهه
پاسخ
مرداد 23, 1400
سلام و درود
سپاس از مهرر حضور و بداهه. ی زیبای تان
برای استاد ابراهیم حاج محمدی دعا کنید مبتلا به کرونا شده اند 😪
در پناه خدا 🌿🙏🌿
پاسخ
بستن فرم