🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درست همچون غلطی که رسیده است
به بلوغ
کامل نه درپهنه ی رویا که گاهی اوقات
افتان و خیزان می پوید راه
و نه چون زبان اعتراف که عرق
در پیشانی اش سرازیر می شود
درست همچون غلطی که رسیده است
به بلوغ
آفتاب را بر سینه ی غروب می نشانم
تا که آفتاب آفتاب بخواند
و می روم به جنگ ماه
ماهی که رازها را
در چشم شب به یاد می آورد
غلط به سان درستی که درست می زند
چنگ را بر چنگ
گام بر می دارم تا برسم به تاریخ
عشق آیا اسم آسانی است ؟
گیاه از تشویش به گل می رسد
و بلوط از بیداری به خواب ؟
می دانم
می دانم که دیوارها دیوار می سازند
بر می دارم گام تا برسم به تاریخ
به واژه ی آدا
آخه اوست که جلوتر از ما می دود
می رسم آیا ؟
چراغ بدستی در انتهایم چراغ می زند
تو گویی تاریخ نیست ؟
چشم پر چشم است
اما چشم می رسد و نمی رسد
نزدیک بیا تو ای تاریخ
چشم ها همه نزدیک بینند
غلط به سان درستی که درست می زند
چنگ را بر چنگ
می نهم گام تا برسم به تاریخ
درست همچون غلطی که رسیده است
به بلوغ
به همین دلیل شنیده ام دشنام ها
از حال از آینده
چون به درختان درود گفته ام
درختانی که نشسته می میرند
بادهایی که مرا دردوردست
رها می کنند
دریایی که نگاه می کند
به فرش زیر پایش
مردابی که می داند
از آغوش زمین می گیرد محبت
گام بر می دارم
و چشم پرچشم است
اما چشم می رسد و نمی رسد !؟
شعر از: عابدین پاپی(آرام)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آذر 27, 1401
درود بر شما جناب پاپی گرامی 💐🙏💐
پاسخ
بستن فرم