🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دستی که تبر بر می دارد
گل پیرا نمی شود
و چشمی که نمی گرید
محروم از دیدن زیبایی هاست
این
سرمشق هزاربار جریمه نوشتن
در مدرسه ای است
که آموزگارش عشق
و درسش زمزمه ی محبت است
***
من
طفل گریزپایم
که تعطیلی جمعه هایم را
مدرسه پر می کند
و تعداد جریمه های ننوشته ام
از زنگ تنفس همه ی مدرسه ها بیشتر است
ای عشق!
جریمه ام کن
به جرم خشکسالی چشمهایم
و دستهای نامبارکی
که به تبر تبرّک می جویند
ای عشق!
جریمه های تو
برات من است
زادالمعاد حیات من است
کلید درهای هشتگانه ی بهشتی است
که قفل از جهنم دارد.
🕊🕊🕊
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
آذر 10, 1402
سلام استاد گرامی
خوشحالم اولین فردی هستم که ایننفیسه ادبی را می خوانم
چه قدر صمیمی و چه قدر زیباست .
احساس می کنم ملکالشعرای بزرگ سرزمینم در هنگام سرایش روحیه ای بس لطیف داشته اند.
اگر اشتباه نکنم در قالب سپید است سپیدی که در همه روزگاران روسپید خواهد بود .
خیلی تاثیر گذار است و قلب های سنگی را نرم خواهد کرد .
مرسوم است و می گویند مرد گریه نمی کند استاد می دانید چند روزی در سفر بودم در تمام دوران سفر بارانی بودم یا اشکشوق بود یا اشک اندوه
دست و قلمتانرا از راهی دور می بوسم .
در پناه خدا 🌱❤️🌹👏👏👏👏👏🌹❤️🌱
پاسخ
آذر 10, 1402
درود و عرض ارادت و سپاسگزاری…..استاد عزیز.این شعرسپید را پنج شش سال قبل سروده ام.همان سال اول در گروه ادبی «پرنیان هفت رنگ» در تلگرام استاد دکتر حسن نصر(سیاوش) این سروده را ستود و به زیبایی نقد کرد.
پاسخ
آذر 10, 1402
سلام و درود
بسیار زیباست
در پناه خدا
پاسخ
آذر 10, 1402
درود بر شما.زنده باشید.
پاسخ
بستن فرم