🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هم اندیشی دیگری در هنر ، کارگاه هشتم

(ثبت: 245653) اسفند 2, 1400 
هم اندیشی دیگری در هنر ، کارگاه هشتم

به نام خداوند جان آفرین حکیم سخن در زبان آفرین (سعدی)

“زبان شاید فقط راهی برای ارتباط با دیگران باشد اما زبان مادری چیزی است که ما را با فرهنگمان مرتبط می کند.” (پیام یونسکو به مناسبت روز جهانی زبان مادری،۲۰۲۲)

با سلام به دوستان
۲ اسفند مصادف با ۲۱ فوریه روز جهانی زبان مادری است لذا به همین مناسبت “هم اندیشی هشتم در هنر” را به گرامیداشت زبان مادری اختصاص داده ایم

شرایط شرکت در این همایش:

۱- ارسال شعری از شاعر به زبان مادری ترجیحا همراه با برگردان فارسی

تبصره بند ۱: ارسال شعر از شاعران دیگر با ذکر نام شاعر، برای همراهی با این همایش مجاز است ولی در نظر سنجی شرکت داده نخواهد شد

۲- مهلت ارسال از دوم تا نهم اسفند ماه ساعت ۲۴.

۳- زمان نظر سنجی برای انتخاب پنج شعر برتر دهم اسفند ساعت ۰۰ تا سیزدهم اسفند ماه ساعت ۲۴

تبصره بند ۳:
لطفا تا پایان مهلت شرکت در همایش، از اظهار نظر روی اشعار یکدیگر خودداری شود.‌

۴- سه شعر برگزیده به انتخاب اعضاء، به ترتیب یک هفته، چهار روز و دو روز انتشار ویژه خواهند داشت.

۵- نحوه انتخاب به صورت ارسال پیام بدون نمایش به صفحه ای است که برای رای گیری اعلام خواهد شد. پس از پایان رای گیری، کلیه آرا نمایش عمومی داده خواهند شد.

۶- برای تعیین اشعار برگزیده، حد نصاب حد اقل ۱۵ شرکت کننده ( 15 شعر) و ۱۵ رای دهنده ( 15 شاعر که با نام کاربری ورود کرده و رای خود را ثبت کرده باشند) در نظر گرفته شده است.

۷- هر شاعر می تواند حد اکثر سه اثر به زبان مادری خود جهت شرکت در همایش ارسال کند. ذکر نام شاعر و نام زبان یا گویش یا لهجه محلی ضروری است.

۸- شاعران می توانند در صفحه شخصی خود نیز شعر یا اشعار خود را با ارسال فایل صوتی به صورت همزمان ارسال نمایند و آدرس صفحه را در هنگام ارسال شعر به این صفحه با عنوان فایل صوتی در آدرس ….درج نمایند ولی بدیهی است که بخش نظرات شعر در صفحه شخصی نیز باید تا پایان اعلام نتایج این همایش بسته باشد.

با سپاس فراوان

 

 

 

نقدها
  1. فریبا نوری

    اسفند 2, 1400

    … ساعت ِ نوشتن است

    من صدای ضمنی ِ تو را
    از غریو ِ موج‌های گاه نیمه‌خیز –
    گاه نیمه‌خواب
    بارها و بارها شنیده‌ام

    مثل ِ حسّ ِنسبی ِ ظرافت ِ زبان ِ مادری

    در رساترین ِ واژه‌ها
    در ورایِ .. سلسله مناظر ِ … پُر از
    مرگ و زندگی؛ …

    ساعت ِ نوشتن است …

    – فریبا نوری (بخشی از شعر «نیمه‌خیز نیمه‌خواب»)

    *******

    دوستان ارجمند
    سرزمین ما غنی از چندین زبان و گویش و لهجه است که به زیبایی با هم در تعامل هستند و به غنای ادبی یکدیگر کمک می‌کنند.
    همایش روز جهانی زبان مادری در سایت شعر پاک برای بها دادن به ادبیات و فرهنگ کلیۀ زبان‌ها و گویش‌ها و لهجه‌هایی است که در کنار زبان فارسی در این سرزمین پهناور از نظر وسعت زبانی تکلم می‌شوند.
    لذا از شاعران عزیز سایت شعر پاک دعوت می‌شود با سرودن و یا درج اشعار موجود خود به زبان‌ها و گویش‌های محلی در این همایش همدلانۀ زبانی جهت تحکیم ارتباط فرهنگی بین اقوام مختلف ساکن در این سرزمین شرکت کنند.

    با درود بیکران

    نکته: دوستان عزیز پس از ارسال اشعار به این صفحه، برای دسترسی آسانتر به شعرها و کدهایشان جهت شرکت در نظرسنجی، سایر پیامها به جز اشعار (از جمله همین دعوتنامه) به وضعیت عدم نمایش درخواهند آمد.

  2. فریبا نوری

    اسفند 8, 1400

    دوستان گرامی
    با سلام و احترام
    به اطلاع می‌رساند
    تا کنون 10 شعر به این همایش ارسال شده لذا هنوز به حد نصاب 15 شرکت کننده (15 شعر) نرسیده ایم؛ و
    آخرین مهلت ارسال شعر ساعت 24 فردا نهم اسفند ماه است و تمدید نخواهد شد.

    با درود بیکران
    🌷🌷🌷🌷🌷

  3. فریبا نوری

    اسفند 10, 1400

    دوستان ارجمند
    با سلام
    مهلت ارسال شعر به همایش زبان مادری به پایان رسید.
    با توجه به این که تعداد اشعار ارسالی به حد نصاب 15 شعر نرسید؛ بخش نظر سنجی را نداریم.

    اما به دلیل تقارن پایان این همایش با عید سعید مبعث و جهت قدردانی از حضور شرکت کنندگان : محمدعلی رضا پور (3 شعر طبری) سیاوش آزاد (1 شعر فارسی) محمد حسنی ( 1 شعر آذری)
    محبوبۀ سرجوقیان ( 1 شعر فارسی) محمد عالمی ( 3 شعر فارسی) بهارۀ کیانی ( 1 شعر لری بختیاری)؛ یک شعر از هر شاعر یک روز انتشار ویژه خواهد داشت.

    جناب میرحمزه هم به دلیل فوت مادر گرامیشان 20 روزی در سایت نبودند شعری به زبان طبری در این خصوص سروده بودند شعر ایشان نیز در صورت تمایل خودشان یک روز انتشار ویژه خواهد داشت.

    در پایان لازم است از جناب موسی ظهوری آرام نیز به خاطر ارسال شعر ارمنی استاد کرمانشاهی سپاسگزاری کنم همچنین از خانم زهرا عالمی که میهمان این همایش بودند.

    با درود بیکران
    🌷🌷🌷🌷🌷

    • محمدعلی رضاپور

      اسفند 10, 1400

      سلام و درود

      سپاس از خانم نوری گرانقدر
      بابت برگزاری این کارگاه ارزشمند و سپاس از مدیریت محترم سایت، سرکار خانم عسکری گرانقدر
      و سپاس از همه ی خوبانی که نقشی در این کارگاه داشته اند.
      🌷🌷🌷🌷🌷🌺🌸

  4. پانته آ عسکری

    اسفند 10, 1400

    سلام و‌ درود
    و عرض سپاس فراوان از محضر بانو فریبا نوری ارجمند
    که با برگزاری بهنگام همایش زبان مادری و مدیریت شایسته کارگاه، نقش موثری در پاسداشت تنوع زبانی اقوام ایرانی از طریق ترغیب سرایش به زبانهای مادری و‌ همچنین افزایش آگاهی در مورد لزوم حفظ و تقویت زبان های قومی در کنار زبان رسمی کشور داشتند.
    با کسب اجازه از بانو نوری، لینک این صفحه در بخش کارگاه نقد واقع در نوار منوی بالای صفحه اصلی سایت قرار خواهد گرفت. امید که خوانندگان گرامی مسلط به گویش ها و لهجه های بومی همچنان با ارسال اشعار خود این صفحه ارزشمند را همراهی نمایند.
    ضمن تقدیر و تشکر از تمامی عزیزان شرکت کننده دعوت می شود در صورت تمایل به نشر ویژه اشعار انتخابی خود از طریق یکی از راه‌های ارتباطی زیر با مدیریت تماس حاصل فرمایند:
    ایمیل،
    panthea_askari@yahoo.com
    تلگرام،
    آیدی sherepaakadmin@
    واتساپ،
    شماره 008613241447162

    با سپاس مجدد و عرض شادباش ایام فرخنده

    🍃🌸🍃

نظرها 45 
  1. محمدعلی رضاپور

    اسفند 2, 1400

    اشعاری به زبان طبری (مازندرانی) همراه با ترجمه ی فارسی:

    سروده ی نخست در قالب غزل

    اِسپارِمِه تِه دَس، شِه دِلِه؛ دل، تِه وِسِّه بو (بوئِه)!

    “نا” ناو عزیزِ نومِ گِرِه! بِل تِه وِسِّه بو!

    مِن نِصفِه نیمِه داشتِمِه قلبی؛ ولی اِسا

    بونِه تِه وَر گرامی و کامل؛ تِه وِسِّه بو!

    تا آسمون، مِه چِشمِه، ;تِماشا هِدائی وُ

    دریاچِشِ غریبه به ساحل، تِه وِسِّه بو!

    پِل دارنِه این هِوا؛ دلِ اَوری هِوا رِه دور!

    وِن(وِنِه) صافِ آسمون وُ، وِنِه پِل، تِه وِسِّه بو!

    ترجمه: دلم را به دست تو می سپارم؛ دل برای تو باشد!

    (ای جانم) به فدای نام عزیزت، “نه” نگو (به خواسته ام جواب منفی نده)بگذار دل برای تو باشد!

    من نیمه قلبی داشتم؛ ولی حالاپیش تو گرامی و کامل می شود. دل برای تو باشد!

    چشمم را تا آسمان، تماشا دادی و (چشمم را به تماشای آسمان جمال خودت کشاندی)
    (این) دریاچِشمِ غریبه به ساحل(این دلِ دریاییِ بی توجه به ساحلِ برگشت از یاد تو)برای تو باشد!

    هوا گرفته است؛(جانم به) فدای هوای ابریِ دل!

    آسمان(هوای) صاف و آسمانِ گرفته ی دل، هر دو برای تو باشد!

    سروده ی دوم در قالب مثنوی

    چَنِّه تَنگِه مِه دِل؛ تِه وَر، چِه نیِم؟

    اَنِّه چی غصِّه جا، به دَر، چِه نیِم؟

    تِه پَلی، پاپِلی وِنِه بَیِّن

    تَش دِکِت بَیِّن وُ، تِه وَر دَیِّن

    هر کِجِه داوّی، اونجِه گلجارِه
    تَش نَنیشتِه به دل که تِه یارِه

    چَنِّه خاری! عجِب وِفا داری!

    راسِّه که عاشقونِ دلداری

    مِه دلِه بَیر وُ، بی قِراری هَدِه (بی قِراریَدِه)

    هوشیاری بَوِر! خماری هَدِه!

    مِه رِه وَرنی به آسمون، تا عشق

    تَنگِ دل، وَنگ هِدا (وَنگِدا) اِسا: یا عشق!

    ترجمه:

    چقدر دلم تنگ است! چرا(به چه دلیلی/ دلیلی ندارد) به سوی تو نیایم؟

    (به چه دلیلی/ دلیلی ندارد که) از این همه غصه به در نیایم

    پیش تو، پروانه باید شد

    (باید) افتاده در آتش شد و باز هم پیشت ماند

    هرکجا باشی، آن جا گلزار است

    آتش(آتش ظاهری) به دلی که یار توست، نمی نشیند(تلمیحی به ماجرای ابراهیم در آتش)

    چقدر خوبی! عجیب وفاداری(وفای عجیبی داری)!

    به راستی، دلدارِ عاشقانی

    دلم را بگیر(ببَر/ مال خود کن) و بی قراری(ام) بده!

    هوشیاری(ام) را ببَر؛ (و به جایش) خماری(ام) بده!

    مرا به آسمان، تا عشق، می بری

    دلِ تنگ اکنون بانگ زد(بانگ می زند): یا عشق!

    سروده ی سوم، باز هم در قالب غزل

    وارِش دِوارِه وارنِه. دل وَرنِه . شونِه دل

    اَی بی قِرار بونِه، عَجِب زار بونِه دل!

    چِشمون اِشانِه دل رِه که تا آسمون شیِه

    یعنی گِمون نِدارنِنِه دیگه بَمونِه دل

    رنگین کمون هِنیشتِه اِسا، وارِشِ کَشِه

    خوانِه(خانِه) بیِه شِه خوشگِلِ شعرِه بَخونِه دل

    دل، عاشقونه خونِّشِه سَر دِنِّه تا خدا

    یعنی که شونِه تا به خدا، عاشقونه، دل.

    ترجمه:
    باران، دوباره می بارد (و) دل را می بَرَد (و) دل (از دست) می رود

    باز دل، عجیب زار و بی قرار می شود

    چشم ها، دل را که تا آسمان می رفت، تماشا می کردند

    یعنی گمان نمی کنند که دیگر(از این پس)، دل (برای صاحب قبلی اش) بماند

    رنگین کمان، حالا در آغوش باران، نِشسته است

    دل می خواهد بیاید و شعر قشنگش را بخواند

    دل، عاشقانه، خواندنش را آغاز می کند و صدایش را تا خدا می کشانَد

    یعنی دل، عاشقانه می رود تا به خدا.

    • فریبا نوری

      اسفند 2, 1400

      درودی دیگر و سپاس

    • فریبا نوری

      اسفند 2, 1400

      کد400121 (جهت شرکت در نظرسنجی هفته آینده)

      اِسپارِمِه تِه دَس، شِه دِلِه؛ دل، تِه وِسِّه بو (بوئِه)!
      “نا” ناو عزیزِ نومِ گِرِه! بِل تِه وِسِّه بو!
      مِن نِصفِه نیمِه داشتِمِه قلبی؛ ولی اِسا
      بونِه تِه وَر گرامی و کامل؛ تِه وِسِّه بو!
      تا آسمون، مِه چِشمِه تِماشا هِدائی وُ
      دریاچِشِ غریبه به ساحل، تِه وِسِّه بو!
      پِل دارنِه این هِوا؛ دلِ اَوری هِوا رِه دور!
      وِن(وِنِه) صافِ آسمون وُ وِنِه پِل، تِه وِسِّه بو!

      – قالب: غزل * زبان: طبری * شاعر: محمدعلی رضاپور

    • فریبا نوری

      اسفند 2, 1400

      کد 400122 (جهت شرکت در نظرسنجی هفته آینده)

      چَنِّه تَنگِه مِه دِل؛ تِه وَر، چِه نیِم؟
      اَنِّه چی غصِّه جا، به دَر، چِه نیِم؟
      تِه پَلی، پاپِلی وِنِه بَیِّن
      تَش دِکت بَیِّن وُ تِه وَر دَیِّن
      هر کِجِه داوّی، اونجِه گلجارِه
      تَش نَنیشتِه به دل که تِه یارِه
      چَنِّه خاری! عجِب وِفا داری!
      راسِّه که عاشقونِ دلداری
      مِه دلِه بَیر وُ، بی قِراری هَدِه (بی قِراریَدِه)
      هوشیاری بَوِر! خماری هَدِه!
      مِه رِه وَرنی به آسمون، تا عشق
      تَنگِ دل، وَنگ هِدا (وَنگِدا) اِسا: یا عشق!

      – قالب: مثنوی * زبان: طبری * شاعر: محمدعلی رضا پور

    • فریبا نوری

      اسفند 2, 1400

      کد 400123 (جهت شرکت در نظرسنجی هفته آینده)

      وارِش دِوارِه وارِنِه دل وَرنِه . شونِه دل
      اَی بی قِرار بونِه، عَجِب زار بونِه دل!
      چِشمون اِشانِه دل رِه که تا آسمون شیِه
      یعنی گِمون نِدارنِنِه دیگه بَمونِه دل
      رنگین کمون هِنیشتِه اِسا، وارِشِ کَشِه
      خوانِه(خانِه) بیِه شِه خوشگِلِ شعرِه بَخونِه دل
      دل، عاشقونه خونِّشِه سَر دِنِّه تا خدا
      یعنی که شونِه تا به خدا، عاشقونه، دل.

      قالب: غزل * زبان: طبری * شاعر: محمدعلی رضاپور

  2. سیاوش آزاد

    اسفند 3, 1400

    سلام زبان مادری و پدری من فارسی است می توانم آثارم به این زبان را بفرستم؟
    در مورد نظرسنجی هم وقتی با سایر لهجه ها و گویش ها آشنا نیستیم چگونه قادر به انتخاب آثار برتر خواهیم بود؟

    • فریبا نوری

      اسفند 3, 1400

      درود

      در مورد سوال اول پاسخ کوتاه این است که بله حتما منتها … و در این منتها پاسخ مفصلی است.

      و آن این که فلسفۀ وجودی روز جهانی زبان مادری و هدف آن بالا بردن آگاهی عمومی دربارۀ تنوع زبانی و فرهنگی کشورهاست.

      گریزی به تاریخچه می زنم. در سال 1952 دانشجویان دانشگاههای مختلف در داکا پایتخت بنگلادش امروزی که آن موقع نامش پاکستان شرقی بود تظاهرات مسالمت آمیزی کردند برای ملی کردن زبان بنگالی به عنوان زبان دوم رسمی کشور پاکستان (زبان اول اردو بود). خب شوربختانه عده ای از این دانشجویان هنگام حرکت و تظاهرات مسالمت آمیز خود با تیر اندازی پلیس کشته شدند.
      بعد از استقلال بنگلادش به یادبود این حرکت دانشجویان دولت این کشور از یونسکو خواست که به زبان‌های مادری افراد در اقصی نقاط جهان اهمیت دهد و اینچنین شد که در 17 نوامبر سال 1999 میلادی از سوی یونسکو 21 فوریه هر سال «روز جهانی زبان مادری» نامیده شد.

      روز زبان مادری در حقیقت یک طرح گسترده برای حفظ و حراست همۀ زبانهای مورد استفادۀ مردم جهان است که در 16 مه 2007 در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسیده است.

      در ایران نیز به همت انجمن زبانشناسی ایران، سازمان میراث فرهنگی و … در یک دهۀ اخیر همت متخصصان و دغدغه مندان به معرفی و حفظ یکایک زبانها گویش ها و لهجه هایی است که گویشور زنده دارند و ادبیات شفاهی یا مکتوب تولید می کنند.

      به همین دلیل طبیعی است که در روز جهانی زبان مادری به زبانهای غیر از زبان رسمی کشور توجه بیشتری شود و ادیبان تشویق شوند که به آن زبانها گویش ها و لهجه های دیگر بیشتر بپردازند. اما یقینا سرودن شعر به زبان رسمی کشور هم چنانچه زبان مادری و پدری من و شماست هیچ اشکالی ندارد.

      و اما سوال دوم:
      در این همایش معنوی زبانی در بند نخست شرایط از دوستان ادیب شرکت کننده خواسته شده است که ترجیحا برگردان فارسی اثر را نیز به همراه اثر بفرستند.

      با درود بیکران
      🌷🌷🌷🌷🌷

  3. سیاوش آزاد

    اسفند 4, 1400

    سلام اثر حقیر برای کارگاه شریفتان

    باید گریست
    بر آتشی
    که خاکستر را می بوسد

    • فریبا نوری

      اسفند 4, 1400

      کد 400124 (جهت شرکت در نظرسنجی هفتۀ آینده)

      باید گریست
      بر آتشی
      که خاکستر را می بوسد

      قالب: کوتاه * زبان: فارسی * شاعر: سیاوش آزاد

  4. محمد حسنی

    اسفند 4, 1400

    درود🌹
    و من نع دلیلین نن
    بو صفالی سحر دع
    کی یاقیش دا وریپ
    آینامیام
    پنجره نی آچیم
    بو هاوادان، لذت آپاریم
    *
    و من به چه دلیلی
    توی این صبح دل انگیز
    که بارون هم زده
    بَر نَخیزَم
    پنجره رو باز کنم
    از این هوا لذت ببرم
    پ ن:
    ترجمه زبان ترکی به فارسی کمی مشکل است
    و گاها معادل فارسی شاید ندارد
    مثلا:
    آینامیام
    برنَخیزم
    نتونم بیدار شم و..
    که من برنخیزم را گزیدم

    • فریبا نوری

      اسفند 4, 1400

      درود و سپاس از حضورتان جناب حسنی گرانقدر

      • محمد حسنی

        اسفند 4, 1400

        سپاس و تشکر از بابت هم اندیشی، 🌹ترکی بین آ بین، گویش بنده ست، که مثل زبان آذری تبریز، نه خیلی غلیظ است و به نظرم زبانِ روان و زلالی ست خودم این گویش را دوست دارم..

    • فریبا نوری

      اسفند 4, 1400

      کد ۴۰۰۱۲۵ (جهت شرکت در نظر سنجی هفته آینده)

      و من نع دلیلین نن
      بو صفالی سحر دع
      کی یاقیش دا وریپ
      آینامیام
      پنجره نی آچیم
      بو هاوادان، لذت آپاریم

      قالب: کوتاه* زبان: ترکی* شاعر: محمد حسنی

  5. موسی ظهوری آرام

    اسفند 4, 1400

    سلام
    جهت مشارکت در این طرح خوب و تجلیل ازاستاد نوبتی(پرتو) شاعر شهیر کرمانشاهی که اخیرا دعوت حق را لبیک گفتند شعری ارمنی ایشان را توسط تعدادی از خوانندگان هم خوانده شده تقدیم می دارم
    آواره‌گه‌‌ی بیچاره‌گه‌ی بی خانمانم ئه‌رمه‌نی !

    من همان آواره و بيچاره و بي خانمانم ارمني
    مالد نیه‌زانم هاله کوو رووح و ره‌وانم ئه‌رمه‌نی !

    خانه ات را نميدانم كجاست روح و روانم ارمني

    ترسم وه گه‌ردم تا نه‌که‌ی بیوشی بچوو ده‌ر وا نه‌که‌ی

    مي ترسم كه بامن تا نكني بگويي برو و در را وا نكني
    ئمجا م دی دیوانه‌گه‌ی ئاگر وه گیانم ئه‌رمه‌نی

    “آن وقت”است كه همان ديوانه ء آتش به جانم ارمني

    ت به‌و موسلمانی بکه له‌ی گه‌وره مهمانی بکه

    تو بيا مسلماني كن و اين گبر را مهماني كن
    هه‌ر چی ک خوه‌د زانی بکه م ناتوانم ئه‌رمه‌نی !

    هر طوري كه خودت ميداني كن كه من ناتوانم ارمني

    بیخود ئرا ترسی خوه مم قورسه ده‌مم خاتر جه‌مم

    بيخود چرا مي ترسي؟ خودم هستم ،دهنم قرصه ،قابل اطمينانم
    مانگه شه‌وه‌ سایه‌ی خوه‌مه‌ها شان وه شانم ئه‌رمه‌نی !

    شب مهتابيه و اين سايهء خودم است كه شانه به شلانه ام مي بيني(نترس)ارمني

    نووش ئه‌وقره چشتی نیه ده ر وا که بارم که‌فتیه

    اينقدر نگو كه چيزي نيست در را باز كن كه بارم اينجا افتاده
    هه‌ر یه‌ی چکه‌ی نه‌زری بکه ته‌ر بوو زوانم ئه‌رمه‌نی !

    فقط يك چكه نذر كن و زبانم را تر كن ارمني

    ئه‌ر یه‌ی که‌سی له دژمنی پرسی یه له کووره سه‌نی

    اگر كسي با نيت دشمني از من بپرسد كه شراب از كجا مي گيري
    وه گیان هه‌ر چی کافره ئیوشم نیه زانم ئه‌رمه‌نی !

    به جان هر چه كافرِ (قسم)!كه مي گويم نميدانم ارمني

    پشتم له بار ده‌رد و خه‌م شکیا نیه‌زانم چوه بکه‌م

    پشتم زير بار درد و غم شكسته است و نميدانم كه چكار كنم.
    ده‌ردم یه‌سه له مال خوه‌م بی خانمانم ئه‌رمه‌نی !

    دردم اين است كه از خانهء خود بي خانمانم (آواره ام)ارمني

    رووژ و شه وم جوور یه‌که‌ ده‌ر وا که مایووسم نه‌که‌!

    روز و شبم مثل هم است در باز كن و مايوسم نكن
    ئاخه و ه ناشه‌ر تازه م جیال جوانم ئه‌رمه‌نی !

    آخر من (بلابه دور) جال(جوان) و جوانم ارمني

    ده‌ر واکه زیوتر « په‌رته‌وه‌» مهمانه‌گه‌ی ئاخر شه‌وه

    در را باز كن زود؛ پرتو مهمان آخر شب است‌
    یه‌ی شیشه له و به‌د مه‌سه‌وه پر که بزانم ئه‌رمه‌نی !

    اين شيشه ها را به دستم بده و پر كن كه بدانم ارمني
    آواره‌گه‌‌ی بیچاره‌گه‌ی بی خانمانم ئه‌رمه‌نی !

    من همان آواره و بيچاره و بي خانمانم ارمني
    مالد نیه‌زانم هاله کوو رووح و ره‌وانم ئه‌رمه‌نی !

    خانه ات را نميدانم كجاست روح و روانم ارمني

    ترسم وه گه‌ردم تا نه‌که‌ی بیوشی بچوو ده‌ر وا نه‌که‌ی

    مي ترسم كه بامن تا نكني بگويي برو و در را وا نكني
    ئمجا م دی دیوانه‌گه‌ی ئاگر وه گیانم ئه‌رمه‌نی

    “آن وقت”است كه همان ديوانه ء آتش به جانم ارمني

    ت به‌و موسلمانی بکه له‌ی گه‌وره مهمانی بکه

    تو بيا مسلماني كن و اين گبر را مهماني كن
    هه‌ر چی ک خوه‌د زانی بکه م ناتوانم ئه‌رمه‌نی !

    هر طوري كه خودت ميداني كن كه من ناتوانم ارمني

    بیخود ئرا ترسی خوه مم قورسه ده‌مم خاتر جه‌مم

    بيخود چرا مي ترسي؟ خودم هستم ،دهنم قرصه ،قابل اطمينانم
    مانگه شه‌وه‌ سایه‌ی خوه‌مه‌ها شان وه شانم ئه‌رمه‌نی !

    شب مهتابيه و اين سايهء خودم است كه شانه به شلانه ام مي بيني(نترس)ارمني

    نووش ئه‌وقره چشتی نیه ده ر وا که بارم که‌فتیه

    اينقدر نگو كه چيزي نيست در را باز كن كه بارم اينجا افتاده
    هه‌ر یه‌ی چکه‌ی نه‌زری بکه ته‌ر بوو زوانم ئه‌رمه‌نی !

    فقط يك چكه نذر كن و زبانم را تر كن ارمني

    ئه‌ر یه‌ی که‌سی له دژمنی پرسی یه له کووره سه‌نی

    اگر كسي با نيت دشمني از من بپرسد كه شراب از كجا مي گيري
    وه گیان هه‌ر چی کافره ئیوشم نیه زانم ئه‌رمه‌نی !

    به جان هر چه كافرِ (قسم)!كه مي گويم نميدانم ارمني

    پشتم له بار ده‌رد و خه‌م شکیا نیه‌زانم چوه بکه‌م

    پشتم زير بار درد و غم شكسته است و نميدانم كه چكار كنم.
    ده‌ردم یه‌سه له مال خوه‌م بی خانمانم ئه‌رمه‌نی !

    دردم اين است كه از خانهء خود بي خانمانم (آواره ام)ارمني

    رووژ و شه وم جوور یه‌که‌ ده‌ر وا که مایووسم نه‌که‌!

    روز و شبم مثل هم است در باز كن و مايوسم نكن
    ئاخه و ه ناشه‌ر تازه م جیال جوانم ئه‌رمه‌نی !

    آخر من (بلابه دور) جال(جوان) و جوانم ارمني

    ده‌ر واکه زیوتر « په‌رته‌وه‌» مهمانه‌گه‌ی ئاخر شه‌وه

    در را باز كن زود؛ پرتو مهمان آخر شب است‌
    یه‌ی شیشه له و به‌د مه‌سه‌وه پر که بزانم ئه‌رمه‌نی !

    اين شيشه ها را به دستم بده و پر كن كه بدانم ارمني

    • فریبا نوری

      اسفند 4, 1400

      درود جناب ظهوری آرام گرانقدر
      سپاس بسیار از مهر حضورتان
      و نیز از انتخاب و اشتراک شعر زیبای زنده یاد استاد پرتو کرمانشاهی در این همایش معنوی زبانی

      🌷🌷🌷🌷

  6. محبوبه سرجوقیان

    اسفند 5, 1400

    سلام و عرض ادب بانو نوری عزیزم
    شعرِ من به زبان محلی نیست فقط خواستم دوستان را همراهی کنم

    طرح ابنیه بود
    سازه‌هایِ چشمانش
    که درگیر می‌کرد
    نقش‌چین‌های سفالی را
    با منبت‌هایِ دستانش

    • فریبا نوری

      اسفند 5, 1400

      درود و سپاس بانو سرجوقیان عزیز

    • فریبا نوری

      اسفند 5, 1400

      کد 400126 (جهت شرکت در نظر سنجی هفته آینده)

      طرح ابنیه بود
      سازه‌هایِ چشمانش
      که درگیر می‌کرد
      نقش‌چین‌های سفالی را
      با منبت‌هایِ دستانش

      قالب: کوتاه* زبان: فارسی* شاعر: محبوبه سرجوقیان

  7. محمد عالمی

    اسفند 6, 1400

    با ریشه اگر که خاک را پیوندی است
    در برگ شناسنامه ام پسوندی است
    گفتیم زبان بومی کوه بنان
    نزدیک به آن گویش اسکاتلندی است

    کوه بنان : شهری در استان کرمان (زادگاه شاعر)
    قالب: رباعی* زبان: فارسی* شاعر: محمد عالمی

    • فریبا نوری

      اسفند 6, 1400

      درود و سپاس جناب عالمی گرانقدر

    • فریبا نوری

      اسفند 6, 1400

      کد 400127 (جهت شرکت در نظر سنجی هفته آینده)

      با ریشه اگر که خاک را پیوندی است
      در برگ شناسنامه ام پسوندی است
      گفتیم زبان بومی کوه بنان
      نزدیک به آن گویش اسکاتلندی است

      کوه بنان : شهری در استان کرمان (زادگاه شاعر)

      قالب: رباعی* زبان: فارسی* شاعر: محمد عالمی

  8. محمد عالمی

    اسفند 6, 1400

    درودها و مهر ادب و ارادتم

    من بومی آن زبان الکن بودم
    آن خاک براده و من آهن بودم
    با ریشه خود نداشت گویا پیوند
    خاکی که شناسنامه اش من بودم

    قالب: رباعی* زبان: فارسی* شاعر: محمد عالمی

    • فریبا نوری

      اسفند 6, 1400

      درودی دوباره و سپاسی دیگر جناب عالمی گرانقدر

    • فریبا نوری

      اسفند 6, 1400

      کد 400128 (جهت شرکت در نظر سنجی هفته آینده)

      من بومی آن زبان الکن بودم
      آن خاک براده و من آهن بودم
      با ریشه خود نداشت گویا پیوند
      خاکی که شناسنامه اش من بودم

      قالب: رباعی* زبان: فارسی* شاعر: محمد عالمی

  9. فریبا نوری

    اسفند 8, 1400

    کد ۴۰۰۱۲۹ (جهت شرکت در نظر سنجی این هفته)

    روزگار نادِه تَشی مِن ریشه جونم
    باد اِوید از جا دِرِردِه مِه بهونُم

    تو که رَهدی ای بَوِه دی نیگِرُم لیز
    دی بِهارِ جونِ مو وابیدِه پاییز

    دَردِ تِهنایی بَوِه چی نِشتِ مارِه
    هَر کِسی بِئوسِه نَبینِه تَهلِ خوارِه

    بعدِ تو سی کی بِگوم شعر و بِخونُم
    خوم کُنُم دُندالِتِه نیگَردِه زونُم

    هونِه بی تو سَرد و سورِه تَش نِدارِه
    بَعدِ خوت دی هیچ کسی دِل خَش نِدارِه

    کاش ایمَندی تاکه سایَه‌ات مِن سَرُم بی
    کاشکه دَستِت سَرپِناه آخَرُم بی

    کاش ایبُردی کُرِت سی کَهخُدایی
    کاشکه ایکِردی وَرِس رَختِ دُوایی

    سَر مَزارِت تا وِه کِی هِی وا زَنُم زال
    تا وه کِی هِی وا بِخونُم سی تو دُندال

    تا وِه کِی وا قاوِ عَکساتِه بووسُم
    مِن تَشِ دیریِ تو تا کِی بِسوسُم

    قالب: غزل * زبان: لری بختیاری * شاعر: بهاره کیانی‌ قلعه‌ سردی

  10. محمد عالمی

    اسفند 8, 1400

    درود و مهر و احترامم نثارتان باد🌺

    سومین اثر بنده که در قالب چامک هست تقدیمتان میشود :

    بومی زبانی هستم
    که الکن است
    از ناگفته ها

    قالب: چامک* زبان: فارسی* شاعر: محمد عالمی

    • فریبا نوری

      اسفند 8, 1400

      درود و سپاس جناب عالمی گرانقدر

    • فریبا نوری

      اسفند 8, 1400

      کد 400130 (جهت شرکت در نظر سنجی این هفته)

      بومی زبانی هستم
      که الکن است
      از ناگفته ها

      قالب: چامک* زبان: فارسی* شاعر: محمد عالمی

  11. محمد عالمی

    اسفند 9, 1400

    درودها این هم شعر فولکلوری که از یکی از خویشاوندان بنده (عمه) تقدیمتان میشود

    عزیز من پیامی رد بدَل کن

    سرت بِل رو شونم، من رو بغل کن

    ندارم من مرادی غیر این حرف

    بیا یه دفه درحرفم عمل کن

    #زهرا عالمی
    بل : بگذار

    • فریبا نوری

      اسفند 9, 1400

      درود و سپاس بر جناب عالمی و نیز بانو عالمی گرانقدر

  12. امیر اصلانی

    اسفند 16, 1400

    درود بر شما
    کار بسیار ارزشمندی انجام داده اید

    زبان مادری من نائینی است.منشأ گویش نایینی از زبان‌های اوستایی و فارسی باستان است و در لهجه های مختلف آن می توانید ردپای زبان پهلوی را پیدا کنید. جزو زبانهای در حال انقراض است چرا که والدین نائینی تمایل دارند فرزندانشان به زبان فارسی صحبت کنند. یک نمونه شعر همراه با ترجمه تقدیم می کنم:

    آخودا سلام سلام صَتّا سلام
    آخودا وِل تا اُواجی چِن کلام
    قربونی خلقت و کارُت آخودا
    قربونی حکم ُ مرامُت آخودا
    آدما چقد خُی هِم فرق دارِن
    یه تیره پُر کار ُبعضی بی عارِن
    یه پاره حسودُچشی شور دارن
    یه پاره شی دست و دل واز سینه بی غرور دارن
    یه پاره از پر خوری لُپ گُلی ین
    یه پاره خُی سیلی گل ری لپ دارن
    یه پاره از خوشی تنگی تِل دارن
    یه پاره از وشکی دل تنگی دارن
    یه پاره شِو چشو دیمو نه وَسن
    یه پاره کیومبشی مَسه ولی عقل کَسِن
    یه پاره خُی پارو پیل بالا گیرن
    یه پاره یه تیکه نو را عِرضُشی جلو تارن
    یه پاره مثلی کنیزی حاج باقر غُر غرو ون
    وسکی اند و او ویزن مثلی جنابی سُم دارن
    اگه مال دار بی واجن شو دز زایه
    اگه نه واجن خولاف کار بیه گو پیل ندارن
    آخودا دسُّم ایگیر قربونی تو
    اگه دی زیمین همش گناه کارن
    هر چقد گناه داری ایبخش تو دی ماهی عزیز
    آدمایی دی زومون هر چی شی وا حرف برآرن
    مروضا زیمینی بندیگی وَ بوس
    بعدی دی اوشو کیه دِ گُرده ووس

    شاعر: ناشناس
    ترجمه:
    خدایا سلام، سلام، صدتا سلام/ اجازه بده چند کلمه با تو بگویم

    قربون خلقت و کار تو / قربون حکم و مرام تو

    آدم ها چقدر با هم تفاوت دارند / عده ای پر کار و بعضی بی عار و دردند

    بعضی حسود و چش شورند / بعضی قلبی صاف و دستی باز دارند

    بعضی از پر خوری لپهاشون گل انداخته /بعضی با سیلی گل روی لپشان نشسته

    بعضی از خوشی و پر خوری شکم درد دارند / بعضی از گرسنگی دل تنگند و نا خوشند

    بعضی بد برخورد و عبوس اخمو هستند /بعضی کله های بزرگ ولی عقلی کوتاه دارند

    عده ای پولشان از پارو بالا می رود /عده ای برا ی یک لقمه نان ابرویشان را کف دست گرفته اند

    عده ای مانند کنیز حاج باقر غر و لند می کنند / از بس دوندگی می کنند گویی از نژاد سم دارانند

    اگر مال داشته باشی می گویند دزد است /اگر نداشته باشی می گویند راه خلاف رفته که بی پول است

    خدایا دستم را بگیر / اگر تمام زمینی ها گناهکارند

    هرچقدر گناه دارم در این ماه عزیز ببخش /هر چند مردمان زمانه می خواهند حرف در بیا ورند

    محمد رضا زمین را به بندگی خدا ببوس (سجده کن)/ بعد با دلی آرام برو خانه

  13. امیر اصلانی

    اسفند 16, 1400

    شعری از شاعر معروف نایین
    آقای محمد علی رزاقی:

    اُوشُو رَدی کار شُو وَچَه جون گُه وبگاری نِنگوتَارَه
    هِر کُی گُوکار نَدَارَه تو زندیِگی هُه ویچارَه
    هر کی آبروش وَسَه هَرگز ویگارهَنا نیگه
    هِر کی و یگار هَنیگه هِم تنبل و هم بیکاره
    کار اوین چقدر جوهون مرَه از شِو تا سِحِل
    خُو وچَشمُش نارسَهَ شِواَ تو اَریِ ریگاره
    بورایی نیمن دینَه ویِسمنی ورکول ایگیره
    گِندما اَری بیره آرت از تو اَر بر اوُتاره
    شِعری نایینی جوهونو هرکی بیلد ُبو اُوُواجَه
    دِل وَده ایوین گُه رزاقی چُو طُوری هِنگارَه

    ترجمه:

    ای پسرجان دنبال کسب کار برو که بیکاری مایه ننگ و عار است
    هر کس آبرویش را دوست داشته باشد هرگز بیکار نمی نشیند
    هر کس بیکار بنشیند هم تنبل می شود و هم بیکار می ماند
    کارها را ببین چقدر ارزشمند است که آن مرد از سر شب تا سحر
    در آسیاب «ریگاره» (آسیابی در محمدیه نایین) خواب به چشمش نمی رسد
    برای نیم من دست مزد بار بیست منی بردوش می نهد
    گندم ها را به آسیاب می آورد و آرد را از آسیاب بیرون برد
    شعر نایینی را مشاهده کن که هرکس بلد باشد بگوید چقدر نیکو است
    دل بده به رزاقی و ببین که رزاقی چطوری صحبت می کند

    ☺️💐🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا