🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جعل تاریخی

(ثبت: 225989) اردیبهشت 10, 1399 
جعل تاریخی

 

حسن بیک ترکمان یکی از شاعران بذله گو ولی ضد رنگ و ریا و چاپلوسی، در دربار شاه عباس بود و آنقدر عزیز شاه بود که بسیاری بر او حسد ورزیده و در پی تخریب شخصیت وی بودند، او شاعر بسیار جدی و گاه پرخاشگر بود و اگر هم به طنز بر می خاست برای شادمانی شاه بود.
همیشه از ملازمان پادشاه بود و این امر بر حسادت درباریان می افزود تا اینکه آنان وارد دسیسه شدند و در سحرگاهی که حسن بیک ترکمان عازم دربار بود تا در معیت شاه به شکار برود به دستور وزیری حاسد، اراذل راه بر او بستند و زمانی رسید که شاه به شکار رفته بود و او نمی دانست.
چون اذن ورود به دربار را خواست وزیر حاسد بر او تاخت و درشتی کرد و گفت دیر آمدی و شاهنشاه به شکار رفته اتد.
حسن بیک ترکمان بقدری از برخورد زشت و خصماته وزیر اندوهناک شد که خطاب به شاه این بیت را سرود :
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی، به چکار رفته بودی؟
بدین شکل شاعر با سگ خواندن آن وزیر از وی به خاطر توهین هایش انتقام گرفت.
متاسفانه بعد ها علیه آن شاعر توانمند دروغ پرداری ها شد تا انجا که علیه او نوشتند :
یک روز شاه به شکار رفته بود و حسن بیگ را همراه نبرده بود. شاعر چاپلوس این بیت معروف را بدین مناسبت برای او فرستاد.
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی؟

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. رسول رشیدی راد

    اردیبهشت 17, 1399

    باسلام و درود خدمت شما آقای خراسانی عزیز
    مطلب بسیار زیبایی بود
    من خودم به شخصه روایت دوم از داستان را در جایی دیگر مطالعه کرده بود
    ممنون بابت اصلاح داستان و تنویر حقیقت
    زنده باشید
    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  2. سلام
    جالب بوداستاددر پناه خدا🙏

  3. ممنون از روشنگری که نمودید . من روایت قلب شده را شنیده بودم ولی سند صحیحی که قابل استناد و موثق باشد کجاست تا به یقین بدانیم کدام روایت صحیح است ؟

  4. احمد

    بهمن 14, 1402

    این شعر بخشی از قطعه دو بیتی ادیب الممالک است که در دیوان او دیدم. نشانی در زیر درج شده است. البته بنده شناخت و مطالعه‌ای در این خصوص و داستان فوق ندارم اما چون شاعری که شما ذکر کرده‌اید با آنچه بنده در دیوان ادیب الممالک دیدم تفاوت دارد خوب است بررسی دقیق‌تری صورت گیرد تا حقیقت ماجر روشن شود:
    ز من ای صبا نهانی تو به مستشار برگو
    سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
    خبر از وزیر جستم که نبود در رکابت
    تو که سگ نبرده بودی بچه کار رفته بودی
    https://ganjoor.net/adib/divan/ghete/sh180

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا