![طارق خراسانی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2024/02/5734FE16-E1E3-4810-B187-0608E0BDCFAF.png)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
حسن بیک ترکمان یکی از شاعران بذله گو ولی ضد رنگ و ریا و چاپلوسی، در دربار شاه عباس بود و آنقدر عزیز شاه بود که بسیاری بر او حسد ورزیده و در پی تخریب شخصیت وی بودند، او شاعر بسیار جدی و گاه پرخاشگر بود و اگر هم به طنز بر می خاست برای شادمانی شاه بود.
همیشه از ملازمان پادشاه بود و این امر بر حسادت درباریان می افزود تا اینکه آنان وارد دسیسه شدند و در سحرگاهی که حسن بیک ترکمان عازم دربار بود تا در معیت شاه به شکار برود به دستور وزیری حاسد، اراذل راه بر او بستند و زمانی رسید که شاه به شکار رفته بود و او نمی دانست.
چون اذن ورود به دربار را خواست وزیر حاسد بر او تاخت و درشتی کرد و گفت دیر آمدی و شاهنشاه به شکار رفته اتد.
حسن بیک ترکمان بقدری از برخورد زشت و خصماته وزیر اندوهناک شد که خطاب به شاه این بیت را سرود :
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی، به چکار رفته بودی؟
بدین شکل شاعر با سگ خواندن آن وزیر از وی به خاطر توهین هایش انتقام گرفت.
متاسفانه بعد ها علیه آن شاعر توانمند دروغ پرداری ها شد تا انجا که علیه او نوشتند :
یک روز شاه به شکار رفته بود و حسن بیگ را همراه نبرده بود. شاعر چاپلوس این بیت معروف را بدین مناسبت برای او فرستاد.
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
تو که سگ نبرده بودی به چه کار رفته بودی؟
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (6):
اردیبهشت 17, 1399
باسلام و درود خدمت شما آقای خراسانی عزیز
مطلب بسیار زیبایی بود
من خودم به شخصه روایت دوم از داستان را در جایی دیگر مطالعه کرده بود
ممنون بابت اصلاح داستان و تنویر حقیقت
زنده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 17, 1399
سلام
جالب بوداستاددر پناه خدا🙏
پاسخ
آذر 1, 1400
ممنون از روشنگری که نمودید . من روایت قلب شده را شنیده بودم ولی سند صحیحی که قابل استناد و موثق باشد کجاست تا به یقین بدانیم کدام روایت صحیح است ؟
پاسخ
بهمن 14, 1402
این شعر بخشی از قطعه دو بیتی ادیب الممالک است که در دیوان او دیدم. نشانی در زیر درج شده است. البته بنده شناخت و مطالعهای در این خصوص و داستان فوق ندارم اما چون شاعری که شما ذکر کردهاید با آنچه بنده در دیوان ادیب الممالک دیدم تفاوت دارد خوب است بررسی دقیقتری صورت گیرد تا حقیقت ماجر روشن شود:
ز من ای صبا نهانی تو به مستشار برگو
سحر آمدم به کویت به شکار رفته بودی
خبر از وزیر جستم که نبود در رکابت
تو که سگ نبرده بودی بچه کار رفته بودی
https://ganjoor.net/adib/divan/ghete/sh180
پاسخ
بستن فرم