🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
میروم دانشگاه. بند ناف نوه خانم ایکس را بیندازم توی دفتر دکتر ایگرگ که وقتی بزرگ شد مثل دکتر معروف باشد. البته امیدوارم شکماش به دکتر نرود.
بند ناف بعضیها را توی مسجد میاندازند، بعضیها را توی آب. یک سری معتقدند بندنافشان توی فاضلاب افتاده یا گم شده. من فکر می کنم بند ناف مرا گنجشک خورده، هر چند مادرم مطمئن است بند ناف مرا
توی طویله انداخته اند.
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):
آذر 27, 1400
درود بانو نوری عزیز 🌺👏🌺
پاسخ
بستن فرم