🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 حسّاس

(ثبت: 7770) آبان 15, 1395 

-موهاتو کوتا کردی؟ مبارکه. وای. مبل ها رو هم عوض کردی. فرش ها رو ببین!
و صاحبخانه در حالی که وارد آشپزخانه می شد جواب داد:
-چقدر ریزبینی. من هیچ وقت ریزبین نبودم
جمله اول آمیخته به سرزنش بود و جمله دوم فخرفروشانه. با این همه فکر کرد شاید چنین برداشتی از بدبینی خودش ناشی می شود و همچنان لبخند به لب روی مبل نشست.
در صورت شوهرش چیزی خوانده نمی شد. مردها به سختی متوجه اشارات و کنایات دنیای زنها می شوند. دنیایی که جنگها و کشمکش های آن به خاطر ملاحظات تاریخی، حالت پنهان و زیرپوستی پیدا کرده اند و با این وضع چه گلایه ای می شد کرد که دیدی لحن خواهرت چطور بود؟
صاحب خانه آمد و چای تعارف کرد. تمام مدت و تا زمانی که سفره را پهن کنند به این فکر می کرد که چه لزومی داشت با چنان هیجانی به فرش ها و مبل ها دقت کند. لابد این چند جمله را گفته بود که سردی صورت صاحبخانه را کم کند که البته بی فایده بود.
سر سفره صحبت از ویژگی افرد متولد ماههای مختلف بود. بی صدا گوش می داد تا اینکه جمله صاحبخانه نظرش را جلب کرد:
– تیرماهی ها ریزبین هستند، توجه عجیبی به جزئیات دارند. من هم تیرماهی ام.
شوهرش با اشتها نهار می خورد. معلوم بود دست پخت صاحبخانه را دوست دارد. و چه می شد گفت: «دیدی خودش گفت من تیرماهی ام؟»
و لابد شوهرش مثل همیشه سرزنش اش می کرد:
-چقدر زودرنج و حسّاسی!

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (5):

نظرها
  1. آبان 27, 1395

  2. سمانه تیموریان

    آذر 24, 1395

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا