🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خیانت

(ثبت: 246558) فروردین 8, 1401 
خیانت

 

وقتی مرد از خانه خارج شد؛ او دزدکی وارد خانه‌اش شد. زن با دیدنش از خوشحالی، در پوست‌اش نمی‌گنجید. عشق‌اش را بوسید و به آغوش کشید. تا ظهر با هم به معاشقه پرداختند و ظهر قبل از بازگشت مرد، از خانه‌ خارج شد.
سه ماه بود با مریم آشنا شده بود و حدود یک ماهی می‌شد هر روز بعد از خروج شوهرش به سراغش می‌رفت.
در راه به زرنگی خودش احسنت می‌گفت و به برنامه‌ی فردایش با مریم فکر می‌کرد.
چند خیابان آن طرف‌تر خانه داشت. وقتی وارد خانه‌ شد. برگه‌ای کاغذ را روی تخت خوابش دید. دست‌خط زنش بود.
– من در کنار تو عشقی حس نکردم. دنبالم نگرد من با عشقم برای همیشه از این شهر رفتیم!.

#زانا_کوردستانی

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. شهروز براری

    مهر 14, 1401

    درود ‌. جناب فلاحی . بسیار عالی که داستان کوتاه هم از شما خواندم . شما را به اشعار کوردی و برگردان های زیبایتان به ذهن سپرده بودم . داستان کوتاه ، بلکه روایت کوتاه و درستی بود . درون مایه و پیام و روایت تلخ
    داستان، ماجرای آشنا و حقیقی روزگار ماست .

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا