🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گره

(ثبت: 247476) اردیبهشت 13, 1401 
گره

 

آموختن و آموختنی ها بی پایان اند و هیچکس انتهای آسمان را ندیده است و دریا هرگز جایش را با قطره ای عوض نکرده است
الف همیشه کلاه بر سر دارد و موهایش ذره ای از زیر آن بیرون نمیزند. احتمالاً موهایش را شانه نمیکند. ی ته صف ایستاده است و لبخند میزند نون با آجر ها خانه سازی میکند.
دیگران کنار هم نشسته اند و هریک به کاری مشغول اند هیچکس بیکار نیست تورم ندارند حتی اگر بدنشان متورم باشد روزی شان آماده است و معطل دست های کسی نمی مانند
کسی دستشان را نمی‌گیرد و با پاهای خود راه میروند. وقت زمین خوردن گریه نمی‌کنند و بغض ها بدون آب از گلویشان پایین میرود و کسی شانه هایشان را نمی مالد بی آنکه یک دانه آرامبخش قورت دهند آرام می گیرند.
آدم دلش میخواهد یک واژه باشد بودن یک حرف غنیمت است و حرف ها نمیدانند چگونه سر و کارشان به اینجا رسید اما پشیمان نیستند و چقدر خوب است هر چه هستی پشیمان نباشی.
یادمان باشد هیچکس به جای ما فکر نمیکند اندیشیدن را رها نکنیم گاهی معنای رهایی محبوس بودن است و ما نمی‌دانیم چگونه طناب ها ما را می‌بندند که گره هایمان باز نمیشود.

فاضله هاشمی غزل

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا