🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پنگوئن غریب

(ثبت: 262467) مرداد 10, 1402 
پنگوئن غریب

پنگوئن ناخواسته در کویر به دنیا آمده بود . او نمیدانست که چرا هیچ سنخیتی با آنچه که اطرافش بود نداشت، نمیدانست به چه هدفی درین کویر خلق شده بود .
ذات پنگوین عاشق برف و سرما بود اما درست زیر تابش نور آفتاب اسیر شده بود و از آنچه که شتران لذت میبردند سر در نمیاورد،…درکشان نمیکرد!
او ولی خوب میدانست که درین ناکجا آباد دوام نخواهد آورد .
مارهای پنهان) زیر شن ها میخزیدند و موذیانه ، هر لحظه او را به مرگ تهدید میکردند ، اما او درنهایت از زهر همان ماری میمرد که هیچ ازو انتظار نداشت و درست پشت سر پنگوئن در حال خیز برداشتن بود .
پنگوئن غریب ، هیچوقت نفهمید که چرا آمد و چرا اصلا میباید گزیده میشد.!؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. مرداد 10, 1402

    درودتان باد مهربانوی ادیب گرانقدرم 💗
    بسیار زیبا و تامل برانگیز ودلنشین و ارجمند نوشته اید
    زنده باد👏👏👏👏👏💯
    و نقاشی هم بسیار ستودنی است
    نویسا مانید وسبز وسرفراز و هماره درخشان
    ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️

    • سحر فهامی

      مرداد 12, 1402

      درود برشما گرامی ، یک دنیا ممنونم از توجه شما 🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  2. مهرداد مانا

    مرداد 28, 1402

    سحر خانم موضوع جالبی انتخاب کردید . اما جمله ی داخل پرانتز از التذاذ اثر کاسته است . اجازه بدهید مخاطبان خود برداشتی مستقل از مارها داشته باشند .

    • سحر فهامی

      مرداد 28, 1402

      ممنونم از توجهتون 🙏🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا