🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آتش فــراق
با آتش فراق چراغانی ام مکن!
آشفته تر از آن چه که میدانی ام مکن
با تند باد خشم به آرامشم متاز!
دیگر بس است این همه توفانی ام مکن!
مسپار ابر گیسوی خود را به دست باد
زین بیشتر دچار پریشانی ام مکن!
با واژه های تلخ به کامم نریز زهر
با قهر و ناز هر شبه بارانی ام مکن!
من مستحق این همه غربت نبوده ام
در خاطرات غمزده زندانی ام مکن!
داغی که مانده از تب عشقت به دل، بس است
فکری برای این که بسوزانی ام مکن!
این قدر هِی نپرس از آیین شهر من
شرمنده از نبود مسلمانی ام مکن!
این سینه چاک حادثه جو را عزیزدار
ایران من! فدای انیرانی ام مکن!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):