🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شط جنون
اندکی از سیب لبخندت بما هم می دهی؟
وز کباب گرم دلبندت بما هم می دهی؟
روی آتشدان شیدایی ز عشقت سوختیم
برکتی از دود اسپندت بما هم می دهی؟
ای تب آلودت هزاران نخله ی شط جنون
شهدی از خرمای اَروَندت بما هم می دهی؟
گرچه خوبان را زبانی تلخ می زیبد ولی
نوشی از لبهای چون قندت بما هم می دهی؟
برکه ای در ساحت شب های سودای توایم
نقره ای از ماه پیوندت بما هم می دهی؟
از شکار ناوک مژگان خون ریز جهان
طالعی افتاده در بندت بما هم می دهی؟
ای بهارانی که می آیی سر دوش نسیم
مژده از پایان اسفندت بما هم می دهی؟
این شفق آبستن صبح سپید دیگری است
تکه ای از عطر سربندت بما هم می دهی؟
با تو “معصومی” غزل همراه و همدم میشود
ذوقی از لطف خداوندت به ما هم می دهی؟
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
خرداد 22, 1399
سلام و احترام محضر استاد معصومی گرامی
رقص واژگان شعر پاکتان ، روحمان را به وجد و رقص در آورد
چقدر عالی و آسمانی قلم زدید
لذت بردم از شعر قشنگتان
سر بلند باشید به مهر
دورد ها
💐🙏💐
پاسخ
خرداد 22, 1399
سلام و عرض ادب استاد گرامی
زیبا بود عارفانه دلنشین تان بزرگوار
درودتان باد🌺
پاسخ
خرداد 23, 1399
درود بر جناب معصومی عزیز
غزل زیبایی ست
انتخاب ردیف و کار گرفتن از ردیف هم عالی بود
💐👌👌👌
پاسخ
بستن فرم