محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تسلی بی تسلیت
کابوس بوس های خیالی ست
بوسه ی انگشتانت طعم تسلی را در من زنده می کند.
روز بی داد، روز بیداد تو بود بر دل بیدل من
مساحی کوی مسیح برای یک مسح صبح گاهی
مرا به کوچه باغ گل ها برد
رنگ برگ ها به وقت صبح
به رنگ دست های تو ست
و شبنم فتاده بر گلبرگ ها صورتی تو
چون اشک های شبانه من است بر گونه خیالیت
دست هایت را دراز کن و عمر مرا کوتاه
هوارهای من پشت دیوارها این دنیای ممکن
خاموش می شود
دیوارها رهایم نمی کند
وقتی تو نیستی آوار دیوارها آواره ام می کنند
در شهر خراب.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
بستن فرم