🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آخ که دلتنگِ قدیما شدم
خسته زِ نامردیِ دنیا شدم
آهِ جگر سوز شـده کارِ من
اشکشدههمدموغمخوارِمن
آه کجـایی ٬ پـدرِ قهـرمان
مـــادرِ با عاطفـه و مهربان
حاضر وآمادهیِ دیدار ٬من
با دلِ پُر غصه ٬گرفتار ٬ من
گفت خدا ظلم نمودی ٬ اگر
نیست تورا نامِمسلمان ٬دگر
ظلم زیاداستدراین روزگار
نیستعَمَلْ٬کارِ همه شدشعار
برف وسَر وکَبکْ٬فراوانشده
حیففراموشیِ ایمـانشده
سفرهپُرازحسرتو شرمندگی
کارِ همه ٬ عُزلت و درمـاندگی
وای٬چه اوقاتِ عزیزی گذشت
کوهِ غمی بر دلِ حامی نشست
کاش رسد صــاحبِ تیغِ دودَم
دفــع کُنَد ٬ ظلم و فسـاد ودُژَم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آذر 23, 1395
درودبرشیوایی قلمتان
رقص موزون قلمتان سرمد
پاسخ
آذر 23, 1395
درودبرشیوایی قلمتان
رقص موزون قلمتان سرمد
پاسخ
آذر 24, 1395
سلام و درود بر جناب حسنی
کاملا روشن است که این شعر را از ته دل گفته اید
از دل برخاسته ای ست که بی شک بر دل ها می نشید
در پناه خدا شاد زی
پاسخ
آذر 25, 1395
درود بر شما
پاسخ
آذر 26, 1395
درودتان باد
پاسخ
بستن فرم