🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود
یارانه ام! یارانه ام! از جیب جانم میرود!
من مانده ام مهجور از او ، بیچاره و رنجور از او
گویی که قبضی دور از او ، در استخوانم میرود!
او میرود دامن کشان ، من زهر بی پولی چشان
دیگر مپرس از من نشان ، دارد نشانم میرود!
باز آی و بر چشمم نشین ، ای خرجی طفلم امین
کآشوب و فریاد زنم ، بر آسمانم میرود!
شب تا سحر چرتکه زنم ، هشت و نهم درگیر هم
از چاله و چاه رد شدم ، ازکف عنانم میرود
پرداخت قبض برق و گاز ، یا قسط آن وام دراز
یک خورده دستم شد که باز ، حالا همانم میرود!
در بردن یارانه ام ، گفتند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که نانم میرود!!
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
تیر 13, 1396
سلام جناب انصاری
طنز زیبایی ست
در پناه خدا
پاسخ
تیر 13, 1396
سپاس از لطفتون
پاسخ
تیر 13, 1396
سلام بر شما
آفرین
تقدیم شما
یک نفر می زد پسر را با غضب
گفت ای شر مدام و بی ادب
حیف چون یارانه ات دارم نیاز
ور نه من می کشتمت ای دم دراز
پاسخ
تیر 15, 1396
ممنون از لطفتون و دو بیتی بسیار زیباتون
پاسخ
بستن فرم