🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
« به نام خدا »
به نامِ « خداوندِ » اندیشه ساز ؛
خداوندِ ؛ بخشنده یِ ، بی نیاز
قلم در کف و مهر او در دل است ؛
ز وصفش سرودن بسی مشکل است
از الهامِ او شعرِ من روشن است ؛
برون از من و در درونِ من است
از او واژه و شور و تصویر و حال ؛
ز من غرقه گشتن به بحرِ خیال
سرایش از او و … نوشتن ز من ؛
از او ره گشودن … گذشتن ز من
در اندیشه یِ اهلِ دل حاضر است ؛
نه من شعر گویم که خود شاعر است
ندارم ز خود چون قلم ، اختیار ؛
مگر در کفِ ؛ مهربان کردگار !
وجودم ز مهرش ؛ صَلا میزند ؛
حضورش به جان ؛ نقشها میزند
زبان قاصر از وصفِ لطفش که او ؛
« زمین و زمان » را ؛ بُوَد ، آبرو
خدایا ؛ مرا حاجتی جز تو نیست ؛
مرا در جهان ؛ آیتی جز تو نیست
ببخشا مرا ، همچو مسکین شبان ؛
که موسی بگفتش ؛ چه گویی فلان !؟
غَرَض ، گفتنِ ؛ مَدح و شُکرِ تو بود ؛
که این « کمترین بنده » لب را گشود .
« مهران اسدپور »
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):